ارسال شده توسط امیـــــــــــر مرشدی در 88/8/27:: 4:35 عصر
پروندة ساخت دپوی تخم و بذر، در نزدیکی روستای لانگربین واقع در جزیرة اسپیدس برگن و در داخل یک کوه به اجرا در آمده است. این انبار که قرار است 3 میلیون تخم و بذر نباتی و گیاهی در آن ذخیره گردد، از ساختار فنی ویژهای برخوردار است، از جمله دیوارهای مسلّح به فولاد به ضخامت یک متر، دربهای فولادی و سیستم کنترل بسیار پیشرفته. بذرها و دانههای موجود در این انبار برای حفظ و به دور نگه داشتن از رطوبت در ظرفهای ویژهای نگهداری میشوند.
اشاره:
حوزة مواد غذایی و دارویی، جبهة جدید گشوده شده از جانب ائتلاف صلیبی ـ صهیونی علیه جامعة بشری و خصوصاً مسلمانان است. اندیشة «قوم برتر» مندرج در تورات تحریف شده، یعنی مانیفست و راهنمای عمل «خود برگزیدگانِ» داعیهدار حاکمیّت مطلق بر جهان، و پردازندگان اسرائیلیاتی همچون «نظم نوین جهانی»، مشرکان و کافران جدید را برای توطئهای براندازانه علیه بشریّت و خاصه مسلمانان، به ائتلافی راهبردی واداشته است.
توسّط این جبهة ائتلاف صلیبی ـ صهیونی، رویارویی جدیدی تحت عنوان «نبرد بیوتکنولوژیکی» سازمان داده شده است؛ که طیّ آن انعدام نژادهای بشریای که «پست» میخوانندشان، با هدف ایجاد «نژاد برتر» در قالب اقدامات متنوّعی تحت پوشش سناریوها و پروژههای دارویی و غذایی برنامهریزی شده و به اجرا گذارده میشود. این گروه اقدامات، در کمال آرامش و بدون اینکه صدای اعتراض جدّیای را موجب شود با حمایت همه جانبة کانونهای قدرت سیاسی و مالی، با کمترین سر و صدا در کمال خفا به پیش برده میشود. استراتژیای که باید آن را «استراتژی کشتار خاموش» نام نهاد.
استراتژیستهای این کشتار خاموش، خاندانهای خودبرگزیدة پر نفوذیاند که «حلقة قدرت و ثروت جهانی» را تشکیل میدهند. این خاندانها، یا تباری یهودی دارند ـ هر چند که امروزه خود را مسیحی معرّفی مینمایند ـ یا مسیحیانی هستند با رویکرد عهد عتیقی، که به نظریة الحادی «قوم برگزیده» و ایجاد نظامی جدید توسّط این قوم برگزیده، مطابق با آموختههای مندرج در تورات تحریف شده باور دارند. به این ترتیب این خاندانها، عموماً از «عصبیت تباری و نژادی» ویژهای برخوردارند که ریشه در عهد عتیق، نه به عنوان کتابی آسمانی که به عنون مانیفستی کاملاً قومی، دارد.
استراتژیستهای این رویارویی بزرگ ـ «آرماگدون بیوتکنولوژیک» ـ شرکتهای غولآسای انحصارات بیوتکنولوژی همچون مونسانتو، دوپوینت، پایونیرهای ـ برید، سینگتا، گروه بینالمللی تحقیقات کشاورزی (CGIAR) و حامیان مالی و جهانی آن، خاندانهای خود برگزیدهای همچون راکفلرها، روچلیدها، فوردها، هریمنها، بیلگیتسها، و نهادهایی جهانی همچون بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان بهداشت جهانی، و دولت آمریکا، به عنوان متروپُلیتن شرکهای غولآسای غذایی، دارویی و تولید کنندة مواد شیمیایی و جنایتکاران نظامی همچون دونالد رامسفلد از سهامداران بزرگ شرکت داروسازی «Gilead Sciences» میباشند.
هدف نبرد آرماگدون بیوتکنولوژیک، براندازی نژادهای پست و ایجاد «یک جامعة» آرمانی و نظامی نوین، بر اساس نظمی تعریف شده از جانب قوم برگزیده(!) و «ایجاد دولت جهانی» به سروری «ماشیح» است، که در تفسیر کابالایی تورات تحریف شده، از او به عنوان: نجات دهنده و سروری بخش قوم یهود، و نه یک پیامبر، نام برده شده است!
در این رویارویی ناجوانمردانه و براندازانه، پروژهها و برنامههای متنوعی به کار گرفته شده است، از جمله «عقیم و نازا کردن» زنانی که عموماً در سنین باروری قرار دارند، «مقطوعالنسل کردن» مردان، به اجرا گذاردن برنامههایی از قبیل «تنظیم خانواده» و شعارهایی مثل: جمعیّت کمتر و زندگی بهتر(!)، عمومی و اجباری کردن کشت بذرها و دانههای تغییر ژنتیک داده شده (GMO) که دارای اثرات مخرّب و مرگآوری بر محیط زیست و سلامتی و حیات انسان است، مثل پروژههای تولید «ذرّت عقیم کننده» و «برنج سرطانزا» به عنوان دستآورد مهندسی ژنتیک، دستکاری ژنتیکی DNA حیوانات و تغییر ماهیّت طبیعی آنها و در نتیجه «بیماریزا نمودن گوشت و محصولات لبنی و گوشتی» حاصل از آنها که حامل بسیاری از بیماریهای کشنده و مرگ آفرین، «مثل سرطان پروستات» در مردان و «سرطان سینه» در زنان، به عنوان حاصل اینگونه اقدامات ژنتیکی اعلام شده است، تولید داروهای مرگ آفرین، یا تعبیه نمودن مواد عقیمکننده در داروها، تولید و فروش بیماریها! و...
آخرین توطئة براندازانة به اجرا در آمده در فرآیند آرماگدون بیوتکنولوژیکی، از سوی کانونهای صلیبی ـ صهیونیِ خود برگزیدهگان و حلقة قدرت و ثروت که متأسفانه از طرف محافل و نهادهای سیاستگذار و تصمیمساز جهان(!) با سکوت و بیاعتنایی معناداری روبهرو گردیده، پروژة ایجاد «انبار و مخزن بذر و دانه اسوال بارد» است. پروژهای که به «انبار روز قیامت» معروف گردیده. این پروژه از سال 2007 م. عملیاتی شده است. توطئهای که متأسفانه هنوز اهداف خطرناک آن پوشیده نگاه داشته شده است. تأمل و دقّت در اهداف مربوط به این پروژه، روشنگر ابعاد خطرناکی است که آرماگدون بیوتکنولوژیکی به آن نائل شده است. دستاندرکاران این پروژه به طور مشخص، بنیادهای راکفلر، بیل گیتس و شرکتهایی همچون مونسانتو، بیرد، سینگنتا، و گروه بینالمللی CGIAR میباشند. با این پروژه نبرد آرماگدون بیوتکنولوژی علیه ملّتها و خصوصاً مسلمانان وارد مرحلة تازهای گردیده است. هدف این پروژه در انحصارگیری نمونههای بذر موجود در پهنة جهانی، نابودی و انعدام دیگر بانکهای بذر موجود در اقصی نقاط دنیا، جایگزینی بذرهای تغییر ژنتیکی در انحصار شرکتهای غول آسای چند ملیّتی بذر و دانه، اعمال سیطرة جهانی در خصوص تأمین مواد غذایی و در نهایت استفاده از سلاح غذا و مواد غذایی در کاهش جمعیّت جهان و نهایتاً نابودی نژادهای پست(!) و دستیازی به ایجاد نژاد برتر و نظام جهانی جدید است.آنچه در ادامه خواهید خواند، داستان مربوط به این انبار، دستاندرکاران، اهداف اعلام شدة تبلیغاتی و اهداف حقیقیای است در راستای این پروژه، به عنوان بخشی از استراتژی نبرد آخرالزّمانی خود برگزیدگان صلیبی ـ صهیونی که با استفاده از نوشتههای ولیام انگدال محقّق و پژوهشگر آلمانیالاصل و نویسندة کتاب افشاگرانة «بذرهای مرگ؛ طرح شیطانی موسوم به تغییر ژنتیک ارگانیزمها» بیان میشود.
غولهای مواد غذایی و نادانستههای ما
بیلگیتس کیست؟
بیلگیتس در سنّ 14 سالگی به برنامه نویسی روی آورد و در 20 سالگی در حالی که هنوز دانشجوی هاروارد بود مایکروسافت را بنیان نهاد. وی در سال 1995 به بزرگترین شریک مایکروسافت، بزرگترین شرکت انحصاری در بازار کامپیوترهای شخصی تبدیل شد و از طرف «Forbes» ثروتمندترین شخصیّت جهان نام گرفت.
بیلگیتس در سال 2006 تصمیم گرفت تا تمامی توان مالی خود را به بنیاد «Bill & Melinda Gates» منتقل نماید. این مؤسّسة 6/34 میلیارد دلاریِ معاف از مالیات، که مالک آن برای حفظ وجهة بشر دوستانة خود سالانه 5/1 میلیارد دلار به پروژههای جهانیـ به اصطلاح ـ بشردوستانه کمک میکند، بزرگترین بنیاد دولتی قانونی و شفاف دنیاست. در سال 2006، با افزوده شدن سهم 30 میلیارد دلاری شرکت «Berkshire Hathaway» متعلّق به «Warren Buffet» غول سرمایهگذاری و دوست او، بنیاد گیتس مخارجی معادل بودجة سالانة سازمان بهداشت جهانی ملل متحّد داشت.
سرمایهگذاری 30 میلیون دلاری در پروژة انبار قیامت: هیچ چیز به اندازة سرمایهگذاری میلیونها دلاری بیلگیتس در پروژة جالب توجّه به اجرا در آمده در اسوال بارد در 1100 کلیومتری قطب شمال واقع در نزدیکیهای اقیانوس شمالی قابل تأمل نیست.
اسوال بارد1 جزیرة سنگی عریانی است که نروژ آن را وابسته به خود میداند و در سال 1925 بر اساس یک توافقنامة بینالمللی مجبور به ترک آن گردیده است.
بیلگیتس به همراه بنیاد راکفلر، شرکت مونسانتو، بنیاد سینگنتا، حکومت نروژ و دیگران در پروژهای موسوم به «انبار بذر روز قیامت» دهها میلیون دلار سرمایهگذاری نموده است. این پروژه که در جزیرة اسپی دسبرگن2 یکی از جزایر مجمع الجزایز السوال بارد به اجرا در آمده است، به عنوان بزرگترین انبار و محلّ نگهداری جهانی بذر و دانه شناخته میشود.
انبار تخم و بذر روز قیامت پروندة ساخت دپوی تخم و بذر، در نزدیکی روستای لانگربین واقع در جزیرة اسپیدس برگن و در داخل یک کوه به اجرا در آمده است. این انبار که قرار است 3 میلیون تخم و بذر نباتی و گیاهی در آن ذخیره گردد، از ساختار فنی ویژهای برخوردار است، از جمله دیوارهای مسلّح به فولاد به ضخامت یک متر، دربهای فولادی و سیستم کنترل بسیار پیشرفته. بذرها و دانههای موجود در این انبار برای حفظ و به دور نگه داشتن از رطوبت در ظرفهای ویژهای نگهداری میشوند. این دپو، پرسنل تمام وقت نخواهد داشت. امّا در شرایط غیر مترقبه و پیشبینی نشده، نظارت انسانی بر آن به آسانی صورت خواهد پذیرفت.
در تبلیغات مربوط به این انبار گفته میشود که در این انبار گونههای مختلف (بذرها و تخمهای) تولیدی برای آینده حفظ خواهند شد. امّا باید پرسید که به راستی سرمایهگذاران و حامیان مخزن بذر در صدد حفظ این بذرها در کدام آینده و در قبال کدام تعدّیات «غیر قابل دسترسیساز» جهانی به این تخمها و بذرهایند؟ اوّلین نکتة قابل تأمّل در این رابطه، هویت حامیان و سرمایهگذاران انبار قیامت است. همانطور که پیشتر گفته شد؛ بنیاد «Bill & Melinda Gates» در ارتباط با پروژة یاد شده به شرکتها و بنیادهای ذیل پیوسته است:
1. شرکت آمریکایی بیرد3 بزرگترین شرکت انحصاری بذرهای تغییر ژنتیک داده شده (GMO) و مواد شیمیایی مرتبط با آنها،
2. شرکت سینگنتا،4 شرکت بزرگ بذرهای GMO سویسی الاصل که با واسطة بنیاد سینگنتا در این پروژه شرکت کرده است،
3. بنیاد راکفلر، که بیش از 100 میلیون دلار در ارتباط با «انقلاب ژنتیکی» از سال 1970 سرمایهگذاری نموده است،
4. گروه بینالمللی تحقیقات کشاورزی CGIAR 5 که توسّط بنیاد راکفلر با هدف حمایت از دستیابی به خلوص ژنتیکی ایدهآل به وجود آمده است،
5. دولت نروژ.
نقش CGIAR در پروژه
در سال 1960 انستیتو بین المللی تحقیقاتی برنج6 توسّط بنیاد راکفلرها، شورای توسعة کشاورزی جان. دی. راکفلر سوم و بنیاد فورد، با هدف تأسیس انستیتوی بین المللی تحقیقات برنج (IRRI) در لوس بانوس فیلیپین، عزم خود را جزم نمودند.7
بنیاد راکفلر در سال 1971 مرکز بینالمللی بهبود ذرت و گندم در مکزیک و دیگری انستیتوی بینالمللی کشاورزی نواحی گرمسیری (IITA)8 را با مشارکت بنیاد فورد در نیجریه و همینطور (IRRI) را در فیلیپین به وجود آورد.
تأسیس و بنیانگذاری CGIAR طیّ یک رشته کنفرانسهای برگزار شده در مرکز کنفرانس بنیاد راکفلر واقع در شهر بالاجیو9 در ایتالیا قطعی گردید. کسانی که در همایشهای بالاجیو شرکت داشتند عبارت بودند از: جورج هارار10 از بنیاد راکفلر، فورست هیل11 از بنیاد فورد، روبرت مکنامارا12 از بانک جهانی و موریس استرونگ13 از سازمان محیط زیست بینالمللی خاندان راکفلر و عضو هیئت متولّی بنیاد راکفلر که اجلاس بینالمللی «سطح زمین» سازمان ملل را در سال 1972 در استکهلم سازماندهی کرد. این کنفرانس بخشی از پروژة فرآوری نژاد خاص14 بود که در طول تلاشهای دهها ساله پیگیری میشد.
CGIAR جهت نهایت تأثیرگذاری، سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل، برنامة توسعة سازمان ملل و بانک جهانی را در این پروژه درگیر کرد. بنیاد راکفلر ابتدا منابع خود را در چنین شرایط برنامهریزی شدهای قدرتمند ساخت، و آنگاه در اوایل دهة 1970 موقعیّت و شرایط محقّق ساختن سیاستهای جهانی کشاورزی خود را به دست آورد و آن سیاستها را به اجرا گذارد. CGIAR که از طرف بنیادهای راکفلر و فورد حمایت مالی میشد، دانشمندان کشاوری و بذرشناسان کشورهای جهان سوم را با هدف آموزش اندیشههای مدرن و نوین تجارت تولیدات کشاوری و نهادینه نمودن آن و باز گردانیدنشان به کشورهای خود به آمریکا آورد. در فرآیند این اقدام با هدف حمایت از تجارت کشاورزی خود، به ویژه انقلاب ژنتیکی (GMO) در کشورهای در حال توسعه، حوزة نفوذ کارآمدی را تحت عنوان «بازار آزاد کشاورزی» پدید آورد.
پدید آوردن نژاد برتر ژنتیکی
دپو و مخزن اسوال بارد در چنین جایگاهی است که اهمیّت مییابد. پروژهای که به آن اشاره شد، پروژهای است که از دهة 1920 با هدف پدید آوردن یک نژاد برتر ژنتیکی و مشروعیّت بخشیدن به آن، که بعدها به علم «یوژنیکس» موسوم گردید، توسّط بنیاد راکفلر و محافل پرقدرت مالی سودجو مورد استفاده قرار گرفت. پروژهای که هیتلر و نازیها آن را «پروژة نژاد برتر و خالص» نام نهاده بودند، همانند پروژة مخزن قیامت از طرف بنیاد راکفلر مورد حمایت مالی قرار داشت. دانشمندان ایوژنیک هیتلر که بعد از جنگ جهانی دوم بدون سر و صدا به آمریکا منتقل شدند و با بخششهای سخاوتمندانة بنیاد راکفلر تا دوران رایش سوم مورد حمایت آشکار قرار داشتند، توانستند در ارتباط با شکلهای مختلف حیات، بنیادهای مهندسی ژنتیک را استوار سازند.15 و باز همان بنیاد راکفلر، پس از سفر هنری والاس16 وزیر کشاورزی سابق دوران نیودیل17 و نلسون راکفلر و بنیانگذار شرکت بذر و دانة پایونیرهای ـ برید (Pioneer Hi-Bred) در سال 1946 به مکزیک، انقلاب ـ به اصطلاح ـ سبز را پدید آورد.
انقلاب سبز مدّعی حل مسئلة گرسنگی در مکزیک، هندوستان و تعدادی از کشورهای انتخاب شدهای که راکفلر در آن فعالیّت داشت، گردید. نورمان بورلاگ18 متخصّص کشاورزی بنیاد راکفلر به دلیل فعالیّتهایی مشابه فعالیّتهای هنری کیسینجر، جایزة صلح نوبل را دریافت کرد.
پروژة انقلاب سبز، با هدف ایجاد یک تجارت جهانی کشاورزی انحصاری، همانند انحصاری ساختن نفت دنیا در 50 سال پیش، طرحی روشن از جانب خاندان راکفلر است. کشاورزی تجارت و انقلاب سبز راکفلر در فرایندی تودرتو شکل گرفت؛ هر دوی آنها نیز بخشهایی از استراتژی بزرگی بودند که از طرف بنیاد راکفلر و با هدف فراوری مهندس ژنتیکی در خصوص حیوانات و گیاهان طیّ سالهای بعد مورد حمایت مالی قرار گرفتند. جان داویس19 معاون وزیر کشاورزی دولت آیزنهاور در اوایل دهة 1950 بود و در سال 1955 وارد مدرسة اقتصاد هاروارد گرادویت20 شد ـ در سال 1956 در مجلة «هاروارد بیزینس ریوایو»21 مقالهای منتشر نمود و نظریهای را به شرح ذیل در آن عنوان نمود: «تنها راه حلّ نهایی و همیشگی مشکل کشاورزی و راه خلاصی از برنامههای خستهکنندة حکومت، گذار از کشاورزی سنّتی به کشاورزی تجاری است». در حالی که در آن روزگار در اذهان بعضی از افراد، تنها گمانهایی در این رابطه وجود داشت امّا داویس در این خصوص به قطع و یقین رسیده بود: «سلب کنترل موجود بر روی زنجیرة غذایی تولیدات کشاورزی که به صورت سنّتی در اختیار مزرعهداران خانوادگی سنّتی قرار دارد و در اختیار شرکتهای چند ملیّتی گذاشتن آن، یک انقلاب است».22
یکی از راههای سودافزایی مهمّ بنیاد راکفلر و شرکتهای کشاورزی تجاری آمریکاییالاصل، فراگیر شدن ابتیاع بذرها و تخمهای دو رگة غیر قابل بذرگیری مجدّد حاصل از انقلاب سبز بود. یکی از ویژگیهای زیستی بذرها و تخمهای دو رگه، غیر قابل بذرگیری مجدّد بودن آنها بود که از مکانیزم دفاعی و مقاومی در برابر بذرگیری مجدّد برخوردارند. آنها برخلاف خانوادههای طبیعی و مقاوم در مقابل تلقیح باز، در نسلهای بعدیِ کشت خود محصولشان کمتر و کمتر میگردد. خصوصیّت افت باردهی بذرها و تخمهای دورگه برای کشاورزانی که در پی به دست آوردن محصول بیشتر بودند، به طور طبیعی به مفهوم نیاز خرید هر سالة این بذرها و تخمهای دورگه بود. روی هم رفته، کاهش محصولدهی نسل دوم تخمها و بذرهای دورگه، امکان خرید و فروش بذر بدون اجازة تولیدکنندگان آن را غیر ممکن میساخت. در عین حال امکان عرضه مجدّد آنها از جانب واسطهها را نیز مانع میشد. اعمال کنترل بر نهادها و مراکز نگهداری اعقاب و نسلهای پیشین بذر و دانه توسّط شرکتهای پدید آمدن انقلاب بعدی مربوط به بذرها و دانههای ژنتیکی را موجب گردید.23
در حقیقت با ورود تکنولوژی کشاورزی مدرن آمریکایی و کودهای شیمیایی بذرهای اصلاح شده تجاری، تمامی کشاورزان بومی کشورهای در حال توسعه به ویژه توانمندان آنها، به شرکتهای خارجی ـ غالباً آمریکایی ـ تجاری و پتروشیمی وابسته گردیدند. این اوّلین مرحله از برنامهای بود که با دقّت برای دهها سال طرحی شده بودند.
کشاورزی تجاری بر آمده از انقلاب سبز از نظر صادرکنندگان آمریکایی، راههای مهمّی بودند که ورود به بازارهای محدود را ممکن میساختند. این روند بعدها همراه با بازار کشاورزی دچار افت و خیز گردید. در اصل، این کشاورزی بود که توسّط کشاورزی تجاری کنترل میشد.
بنیاد راکفلر و پس از آن، بنیاد فورد، دست در دست هم، به واسطة انقلاب سبز، اهداف بین المللی آژانس توسعة سازمان ملل و اهداف سیاست خارجی «CIA» را مورد حمایت قرار داده، آنها را محقّق ساختند. یکی از تأثیرات مهمّ انقلاب سبز کاستن از جمعیّت روستاییانی بود که بالاجبار در جستوجوی کار به شهرها مهاجرت کرده، به کپر نشینهای حاشیة شهرها تبدیل شده بودند. این امر یک اتّفاق نبود، بلکه بخشی از طرحی بود که در راستای ایجاد نیروی کار برای شرکتهای تولیدی چند ملیّتی آمریکایی در چارچوب «جهانی شدن» به این کشورها قدم نهاده بودند.
نتایج حاصله از انقلاب سبز بسیار متفاوت از شعارها و تبلیغاتی بود که در راستای آن داده میشد. استفادة بیرویه از سمهای شیمیایی غالباً موجب تهدید جدّی سلامتی و پدید آمدن مشکلاتی مهم گردید. کاشت بذرها و دانههای اصلاح شده به روش تک کاشتی در طول زمان موجب فرسودگی و کاهش قدرت محصولدهی خاک و کاهش محصول گردید. اوّلین نتایج به دست آمده تأثیرگذار بود:گندم و سپس ذرّت و محصولات مشابه آن در بار اوّل کشت، دو یا سه برابر افزایش، امّا متعاقباً کاهش یافت.
یکی از نمونههای مشابه اعمال شده در انقلاب سبز، استفاده از اعتبارات اعطایی بانک جهانی به منظور ایجاد سدهای بزرگ در مناطق مناسبی بود که در آن قرار داشتند و متعاقب آن، اجرای پروژههای بزرگ آبیاری و تحت آبیاری قرار دادن زمینهای کشاورزی حاصلخیز. علاوه بر آن، کشت گندم ویژه، با استفاده از کودهای شیمیایی (به منظور تقویت زمین) که زمان برداشت محصول، موجب افزایش قابل توجّه آن میگردید. کودهای مورد استفاده نیز از تولیدات شرکتهای بزرگ نفتی تحت حاکمیّت راکفلرها موسوم به «هفت خواهران نفتی» بود که کنترل نیترات و محصولات جانبی نفتی را در اختیار داشتند. استفاده به مقدار زیاد از سمهای شیمیایی نیز موجب پدید آمدن بازارهایی فرعی برای شرکتهای غولآسای شیمیایی گردید. همانگونه که تحلیلگری در این رابطه اعلام داشته است: «انقلاب سبز در اصل یک انقلاب شیمیایی بوده است». امکان بازپرداخت بدهیهای کلان پدید آمده از محلّ خرید کودها و سموم شیمیایی برای کشورهای در حال توسعه به هیچ وجه ممکن نبود. آنها مجبور بودند با وساطت دولت آمریکا از اعتبارات اعطایی بانک جهانی، چیسن بانک و دیگر بانکهای بزرگ نیویورک وامهای ویژه دریافت دارند. سلسله وامهای اعطایی به کشورهای در حال توسعه توسّط زمینداران بزرگ جذب شد. برای کشاورزان و مزرعهداران کوچک شرایط کاملاً فرق داشت. آنها توان خرید کود و دیگر ادخالات پیشرفته را نداشته، در این برنامهها شرکت نکرده، مجبور به استقراض از بخش خصوصی بودند. به علّت افزایش سود وامهای دریافتی عقب افتاده، بسیاری از کشاورزان آنگونه که انتظار میرفت از افزایش محصول منتفع نگردیدند. آنان مجبور بودند تا بخش بزرگی از محصولات به دست آمده را به منظور باز پرداخت وامها و سود آن به فروش برسانند. آنان زیر سلطة نزولخواران و تجار قرار گرفتند و بسیاری از آنان زمینهای خود را از دست دادند. وامهای دریافتی کم بهره از مؤسّسات دولتی از جانب کشاورزان نیز کشاورزی خودکفایی روستایی را به کشاورزی پولی تبدیل کرد.24
دهها سال بعد، همانگونه که گوردن کونوی25 رئیس بنیاد راکفلر، چند سال پیش اظهار داشته است: «گروههای ذینفع حامیِ اوّلین انقلاب سبز راکفلر، دومین انقلاب ژنتیکی را که در پی گسترش صنایع کشاورزی و اقلام تجاری در بر دارندة دانهها و بذرهای تغییر ژنتیک نیز بود، مورد حمایت قرار دادند».
ماهنامه موعود شماره 105
نصیر صاحبخلق
پینوشتها:
1. Svalbard.
2.Spitsbergen.
3.Bred.
4.Syngenta.
5. Consuitive Group On International Agricultural research.
6. International Rice Research Institute.
7. 1F. William England, Seeds Of Destruction Montreal (Global Research 2007) (Turkce de: olum Tohumlari Ceviren: Ozgun Sulekoglu Bilim + Gonul2009).
8. International Institute Of Trapical Agriculture.
9. Bellagio.
10. George Harrar.
11. Forres Hill.
12. Robert mc B-Namara.
13. Maurice Strong.
14. eugenics.
15. Ages 72-90.
16. Henry Wallace.
17. New deal.
18. Norman Borlaug.
19. John H. Davis.
20. Harvard Graduate School Of Business.
21. Harvard Business Review.
22. John H. Davis Harvard Business Review 1956 Geoffrey Lawrence Agribusiness Capitalism and THE Countryside Pluto Press Sydney1987.
نک:
Harvard Business School The Evolution Of an Industry and a Seminar: Agribusiness Seminar.
http://www.exed.hbs. edu/programs/agb/seminar.html.
23. England age p130.
24.Age. s 123-30.
25. Gordon Conway.
mouood.org
کلمات کلیدی :