سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیبایی حکمت، رفق و سازگاری نیکوست . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط امیـــــــــــر مرشدی در 89/2/31:: 1:47 عصر
اهمیت این سریال بر ارائه‌ی تمام قد "مُثُل افلاطون" است

اشاره: متن زیر بخش اول سخنرانی دکتر حسن عباسی پیرامون تحلیلی بر سریال فرار از زندان (Prison break) می‌باشد که در فرهنگسرای ارسباران تحت عنوان سلسله بحث‌هایی پیرامون نقد و تحلیل برفیلم‌ها و سریال‌های هالیوودی ایرادشده است.

به گزارش رجانیوز،این سریال در چهار فصل و81 قسمت ساخته شده است. فصل 1 و 2 آن هر کدام 22 قسمت است. سری 3 آن 13 و سری 4 آن 24 قسمت است.

داستان این مجموعه? تلویزیونی در مورد فرار دو برادر به‌ نام‌های مایکل اسکوفیلد (Michael Scofield) و لینکلن (Lincoln) از زندانی است که در شیکاگو وجود دارد. لینکلن به خاطر اتهام به قتل برادر معاون اول رئیس جمهور آمریکا که یک زن است به اعدام محکوم شده است. مایکل اسکوفیلدکه یکی از معمارهای ساخت زندان بوده و دارای مدرک مهندسی سازه است خود را با نقشه‌ای حساب شده به زندانی که برادرش در آنجاست می‌اندازد تا با استفاده از نقشه‌ای بسیار حرفه‌ای که از زندان شیکاگو تهیه و در پشت خود خالکوبی کرده است او را از زندان فراری دهد. از سوی دیگر همسر معاون رئیس جمهور به‌همراه شبکه امنیتی‌ موجود، صحنه سازی قتل را هدایت کرده‌اند تا بتوانند برادر معاون اول رئیس جمهور که در واقع کشته نشده است را از دید عموم کنار ببرند و اعلام کنند که او کشته شده است تا بتوانند با این صحنه سازی به اهداف خود برسند. در این فیلم "فرار" موضوع اصلی درنظر گرفته شده است.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم‌ الله ‌الرحمن‌ الرحیم و به نستعین إنّه خیر ناصر و معین.

تصویری که سریال‌های استراتژیک در ذهن مخاطب ایجاد می‌کنند، تصویری از "قدرت و بقاست."

همان طور که گفتیم "استراتژی" دانش بقای یک جامعه است. وقتی این مسئله برای یک جامعه موضوعیت می‌یابد به مثابه کاری که در پزشکی برای بقای انسان انجام می‌شود، بقای یک جامعه هم قواعد خاص خود را دارد. اگر قواعد بهداشتی و پزشکی برای بقای جسم انسان است، قواعد در دانش استراتژی هم قواعد سلامت و بقای جامعه، تمدن، کشور و حکومت است.

تصویری که در یک اثر هنری در ذهن ایجاد شود و در مناسبات قدرت، جامعه، حکومت و مناسبات اجتماعی به مباحث ایدئولوژیک و مکاتب فکری طعنه بزند. از این حیث در متن خود یک انگاره استراتژیک را دارد. امروز موضوع مورد بحث ما سریال شناخته شده (prison break) یا "فرار از زندان" است. در این مجموعه‌ها که بحث کردیم، این سریال تنها سریالی است که به فارسی برگردانده شده و در طول این دوره از معدود سریال‌هایی است که تماشای آن عمومیت بیشتری داشته است. به دلیل اینکه به زبان فارسی دوبله شده و طبیعتاً عموم مخاطب توانسته است با آن ارتباط بیشتری برقرار کند.

موضوع سریال (prison break)، "فرار" است. در این فیلم فرار خط اصلی تعلیق نامیده می‌شود و شما تعلیق اصلی را در مقوله فرار می‌بینید. درک و شناخت این موضوع بسیار مهم و یک معضل تمدنی است. هر چند استنباطی که از مقوله‌ای به نام زندان داریم عمومیت دارد و در تاریخ همیشگی بشر موضوعی به نام زندان عینیت داشته است، اما زندانی که در این سریال می‌بینیم استمرار یک سابقه تاریخی در ادبیات غرب است. در عصر باستان، دوره‌ قرون وسطی و بعد هم در دوره مدرن یکی از ژانرهای اصلی ادبیات و در دوره سینما و تلویزیون و کارهای بصری و نمایشی مقوله فرار است.

اینکه چرا یک حصار، محدودیت، دیوار و چهارچوب این چنینی به وجود می‌آید و انسان خود را ملزم می‌داند که فرار کند، در واقع این فرار مداوم، چهره‌ای را از تمدن غرب می‌سازد که می‌توانیم نام آن را "تمدن فرار" بگذاریم. یعنی تمدنی که دائماً در حال فرار است. اینکه از چه چیزی فرار می‌کند جای بحث دارد.

در دوره مدرن یکی از شاخص‌ترین کارهایی که می‌توانیم ببینیم از "الکساندر دوما" اثر معروف "کنت‌ مونت کریستو" در زندان معروف فرانسه است. فرار از آن زندان‌ها دست‌مایه نویسندگان مشهور این دوره‌هاست. در دوره‌ای هم که ویکتور هوگو ‌کتاب "بینوایان" را می‌نوشت، چهره اصلی داستان از ماهیتی که در آن زندان برایش رقم می‌خورد می‌گریزد. عمده ادبیاتی که از "شکسپیر" به این سو در آثار "دیکنز" و سایرین در آرای ادبیات هم نمایشی و هم مکتوب انگلیس وجود دارد این است که باز هم مقوله فرار مقوله بسیار مهمی است.

این موضوع در مسئله کنت مونت کریستو جایگاه ویژه‌ای دارد. مونت کریستو به دلیلی به زندان می‌افتد. یک طرح طولانی مدت فرار را برنامه‌ریزی می‌کند و در نهایت موفق می‌شود که بگریزد. غیر از داستان معروف "کنت مونت کریستو" که در ژانر فرانسوی آن دیده می‌شود، انیمیشن آن در سی چهل سال گذشته بارها ساخته شده و کتاب آن در سراسر دنیا ترجمه شده است. به ویژه فیلم سینمایی و سریال آن بارها از تلویزیون‌های جهان پخش شده است.

کار مهم دیگری که می‌توانیم از آن نام ببریم داستان معروف "فرار بزرگ" است. فیلمی که بازیگرانی چون استیو مک‌کوئین، جیمز گارنر، ریچارد بوستون و تعداد دیگری از هنرپیشه‌های مطرح آن دوران در آن بازی ‌کردند. یک زندان مخوف و کمپی از اسرا در آلمان نازی بود که این زندانی‌ها سعی کردند از آنجا فرار کنند. البته همان زمان کارهایی از زندان ساخته می‌شد که در آنها نیت فرار نبود."المپیک در بازداشتگاه" متقارن با چهار سال بعد از المپیک برلین بود. در این فیلم تعدادی زندانی لهستانی و اسرای کشورهای دیگر طرح المپیکی را داخل زندان دادند و آن را در همان زندان برگزار کردند.

اما اثر معروف "فرار بزرگ" که بسیار تأثیرگذار بود و با بازی هنرمندانه استیو مک‌کوئین انجام شد چهارچوب و ملاحظات اساسی فرار را در دوره طولانی در ذهن‌ها بست.

کار دیگری از استیو مک‌کوئین در مقوله فرار می‌بینیم. "ویلیام شایرر" کتابی در دوره استعمار نو از یکی از جزایر حوالی جزایر گوام و جاهای دیگر نوشت. در آن کتاب ماجرای زندانی بودن و فرار خود را بازگو کرد. کاری که ویلیام شایرر انجام داد در کتابی تحت عنوان "پاپیون" به نگارش در آمد. پاپیون کتاب معروفی بود که یک ماجرای واقعی را به تصویر کشید. از روی اثر پاپیون ویلیام شایرر، یک فیلم سینمایی با همین عنوان ساخته شد. هنرمندی "داستین هافمن" در این فیلم در اوایل دوره‌ای بود که او استعداد بازیگری خود را به عنوان یک فوق ستاره بروز می‌داد. داستین هافمن در کنار استیو مک‌کوئین موفق شد این کار را یک اثر جاودانه کند. فراری که در اثر معروف ویلیام شایرر یعنی پاپیون از استیو مک‌کوئین و داستین هافمن دیده می‌شود ویژگی‌های خاص خود را ارائه کرد.

کار معروفی از زندان بسیار شاخص آمریکا یعنی "آلکاتراز" که به همان شهرت زندان "باستیل" فرانسه است در دو سه دوره ساخته شد. سریال فرار از آلکاتراز و به‌ خصوص فیلم بسیار مهم "پرنده‌باز آلکاتراز" از این جمله بود. برترند کاستر یکی از ستاره‌های خاص هالیوود در آن دوره بازیگر فیلم پرنده‌باز آلکاتراز بود. در این فیلم وجوه، جوانب و ابعاد مسئله فرار به صورت جدی مطرح شده است.البته الان آلکاتراز به عنوان یک زندان شناخته نمی‌شود و تبدیل به موزه شده است و توریست‌ها از آنجا بازدید می‌کنند. به هرحال در تاریخ هر جامعه یک زندان شاخص و مشخص بخشی از ابعاد تاریخی آن را رقم می‌زند.

در مناسبات تمدنی هر تمدن، بازار، عبادت‌گاه، کلیسا، کنیسه، معبد یا مسجدی دارد. در واقع هر تمدن ساختمان و عمارت حکومتی شاخصی دارد که ممکن است به عنوان موزه مورد بازدید و ارزیابی قرار بگیرد. یک جزء همه حوزه‌های تمدنی زندان است. یعنی داشتن زندان و بازدید از زندان‌های پیشین و سابقه کهن هر جامعه ملاحظه اساسی این حوزه است. زندان باستیل فرانسه و زندان آلکاتراز در آمریکا در ادبیات این کشورها و به خصوص در دوره جدید در سینمای این کشورها جایگاه ویژه‌ای دارند. به ویژه اینکه فیلم‌های شاخصی از آنها ساخته شده است و این مکان‌ها کاملاً به جهان معرفی شده‌اند.

بعد از این موارد، در این حوزه فیلم دیگری ارائه شد که در حوزه روان‌شناختی بود و ماهیت روان‌کاوی داشت. فرار از بازداشتگاه خاصی تحت عنوان زندان و حصارهایی که به عنوان زندان و زندان‌بان می‌شناسیم نبود. از دهه 50 قرن گذشته به بعد با ژانری از سینما و ادبیات در این دوره آشنا می‌شویم که در آسایشگاه‌ها و جاهایی که بیماران روانی را نگه می‌دارند افرادی هستند که مایل به فرارند. در اینجا دیگر زندان‌بان یونیفورم به تن ندارد. در اینجا نام زندان‌بان دکتر است. زندان‌بان یک پرستار یا یک امدادگر است. روپوش سفید دارد و در دستش به جای اسلحه، باتوم و شوکر آمپولی است که بلافاصله به او می‌زنند و او را آرام می‌کنند و به تخت می‌بندند. این دسته از زندان‌های جدید ماهیت جدی داشت. شاخص‌ترین فیلمی که در این زمینه می‌شناسید "دیوانه از قفس پرید" با بازی جک نیکلسون بود که در حوزه روان‌شناختی و ماهیت روان‌کاوی نگاه جدیدی به این گزاره‌ها داشت.

در واقع این فیلم سرآغاز دوره‌ای بود که تعداد زیادی فیلم در این باره ساخته شد. همین الآن که جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در تهران در حال برگزاری است، تعدادی از فیلم‌هایی که از کشورهای خارجی در بخش خارجی جشنواره شرکت‌ کرده‌اند دارای همان ژانرند. افرادی هستند که زندانی‌اند و این زندان ماهیت خاصی دارد و یک زندان رسمی نیست. افراد محصور و محبوس شده‌اند. آثاری که از نروژ، فنلاند، شمال اروپا و جاهای دیگر آمده است همان دغدغه را دارد. ماهیت این رویکرد هنوز زنده است. یعنی آنچه که در کار جک نیکلسون در فیلم دیوانه از قفس پرید دیدید هنوز عینیت دارد. هنوز گروهی در جایی هستند و مایلند از پشت دیوارهای آن آسایشگاه روانی و به قول عوام دیوانه‌خانه فرار کنند. این افراد از سوی جامعه آزاد جمع‌آوری و به این مکان منتقل شده‌اند و در آنجا نگهداری می‌شوند. طبیعتاً بایستی در آنجا محبوس بمانند. پس این ژانر همچنان زنده است.

می‌توانیم در ادبیات غرب و ادبیات عمومی جهان سه دسته زندان برشماریم. اولی زندانی است که دیگران رقم می‌زنند. کسی را می‌گیرند و پشت دیوارها نگه می‌دارند. آن شخص هر لحظه که بتواند فرار می‌کند. این زندان، "زندان سخت" نامیده می‌شود و زندانی است که دیگری رقم زده است. دومی زندان تشویقی‌‌ـ‌ تنبیهی است که زندان نیمه سخت است. این زندانی است که حکومت‌ها می‌سازند. نه آن دیوار رسمی حکومت و دستگاه قضایی آن، بلکه فضای عمومی قوانین و مقررات حاکم و رایج و دست‌های پیدا و پنهانی که در پشت حکومت‌ها وجود دارد و احزاب، گروه‌ها و عناصر اطلاعاتی و... آن را سامان و شکل می‌دهند.

سومی زندانی است که خود انسان برای خود می‌سازد. انسان‌ها از تن و وجودشان برای خود زندان می‌سازند و از آن می‌گریزند. ویژگی سریال "فرار از زندان" این است که هر سه ویژگی را با هم دارد. یعنی در قسمت اول، فصل 1، فرار از یک زندان سخت است. زندان به همین معنی شناخته شده و رایج است. در این سریال زندانی در شیکاگو است که سعی می‌کنند از آن بگریزند.

در فصل دوم زندانی است که حکومت ساخته است. قوانین، مقررات و چهارچوب‌هایی است که امکان آن نیست که آنها در آمریکا بمانند. از این رو به کشور پاناما می‌گریزند. در مراحل آخر وقتی به آمریکا برمی‌گردند و وقایع را دنبال می‌کنند زندان خودشان موضوعیت دارد.

نوع زندان سوم مقوله مهمی است که باز در ادبیات ویژه انسان غربی جایگاه حائز اهمیتی دارد. شناخت و ادراک آن بسیار مهم است. در این نوع زندان، انسان تلاش می‌کند از خودش فرار کند. انسانی که سعی می‌کند ماهیت وجودی خودش را درنوردد و از خود بگریزد. این دیگر راه نجاتی ندارد. یعنی کسی که از زندانی که دیگری برایش رقم زده است می‌گریزد شکل خوبی دارد.

وقتی انسان از زندانی که حکومت با قوانین و مقررات برایش ایجاد می‌کند عبور و فرار می‌کند قابل فهم است، ولی وقتی انسان از خودش فرار می‌کند معلوم نیست که می‌خواهد به کدام مقصد و مبدأ بگریزد. در اینجا موضوعی به نام "خودکشی" مطرح می‌شود. خودکشی یک ژانر بسیار مهم در ادبیات نمایشی، رمان و مجموعه‌های نول‌ها و داستان‌ها در ادبیات غربی است. شما بارها در فیلم‌های سینمایی مختلف دیده‌اید که کسی بالای دیواری رفته و تصمیم گرفته است پایین بپرد و مردم می‌روند تا مانع او شوند. پلیس به او وعده‌هایی می‌دهد. روانکاو و روانشناس می‌آورند تا او را تسکین بدهد. احیاناً یک کشیش یا فرد مذهبی می‌آورند که او را تسلّی و دلداری بدهد. در این میان وعده و وعیدی مدّ نظر است. آن شخص توقعات و انتظاراتی دارد و آنها باید این توقعات و انتظارات را برآورده کنند تا او پایین بیاید. به هر حال این نوع خودکشی و فرار که فرار از خود است، اصطلاحاً "فرار نرم" نامیده می‌شود.

در فرار نرم در مقایسه با فرار نیمه سخت و سخت، ماهیت فرار ابعاد و جوانب دیگری دارد. پس تصویر استراتژیکی که در این دسته از فیلم‌ها از بقا و مناسبات اجتماعی یک جامعه در ذهن ما می‌ماند این است که افراد یا از خود یا از جامعه‌شان فرار می‌کنند. چه می‌شود که در جامعه‌ای افراد از خودشان می‌گریزند و خودکشی می‌کنند؟ علت چیست که در جامعه ما در بعضی از استان‌ها آمار خودکشی بالاست؟ چرا در مناسبات اجتماعی انسانی به جایی می‌رسد که بایستی خودکشی کند؟ چرا بعضی افراد از جامعه و کشورشان فرار می‌کنند؟ مناسبات، قوانین و مقررات آن جامعه را برای خود به مثابه یک زندان می‌بینند. چه می‌شود که بعضی افراد به زندان می‌افتند و زندان‌ها در همه دنیا حجیم و گسترده می‌شود و عده‌ای از آن زندان‌ها می‌گریزند؟ اساساً چرا افرادی نابهنجاری‌هایی را در برابر مقررات رسمی اعمال می‌کنند که لازم باشد به زندان بیفتند و حالا لازم باشد که از آنجا فرار کنند؟

این مقررات رسمی یک بار به صورت مقررات رسمی سخت و متصلب شناخته شده است و یک بار به صورت قوانین رایج کشور است و کسی نمی‌تواند در آن قواعد بماند. مثلاً شخصی از شوروی سوسیالیستی، نظام پیچیده و بسته کره شمالی یا از جایی مثل کوبا فرار می‌کند. شخصی برعکس از جامعه‌ به اصطلاح آزادی مثل فرانسه، انگلیس، استرالیا یا جای دیگر فرار می‌کند. ماهیت و زمینه این فرارها چیست. هر پاسخی که شما به این موضوع بدهید یک انگاره استراتژیک محسوب می‌شود و اصل، مناسبات و تنازع بقا را برمی‌تابد.

پس وقتی ما با دغدغه یک سناریست، نویسنده، کارگردان و سینماگر مواجه می‌شویم که فیلمی در حوزه فرار می‌سازد، قصد دارد چه موضوعی را در جامعه خود مطرح کند. چه اتفاقی افتاده است. در واقع این کار ما به ازا دارد. این ما به ازاء خودکشی‌ها و فرارهایی است که از زندان‌های مختلف صورت می‌گیرد. همین طور خارج شدن افراد بسیاری از کشور خودشان است. افراد بسیاری از کشور خودشان خارج می‌شوند و به عنوان کسانی که یا پناهنده یا جابجا و منتقل می‌شوند تغییر هویت می‌دهند. سریال فرار از زندان به این دلیل حائز اهمیت است که هر سه ژانر مختلف فرار را در متن خود برتافته است.

نوع دیگری از این فرارها را می‌توانیم در نمونه‌هایی که در ادبیات معاصر دیده‌اید "فرار از گولاک" برشماریم. گولاک زندان مخوف و معروفی در شمال کشور روسیه فعلی یا شوروی سابق است. این زندان در عصر استالین خیلی معروف شد. بسیاری از مخالفین را به آنجا منتقل می‌کردند. در سال 1980، بعد از اینکه المپیک مسکو برگزار شد. گفته شد (K.G.B) سرویس امنیتی شوروی در آن دوره زمینه‌سازی کرد و یک ورزشکار یا شخصی را از تیم‌هایی که به آنجا رفته بودند دستگیر کرد. به عبارتی برای او پاپوش درست کردند و او را دستگیر کردند. به بهانه‌های مختلف او را به گولاک منتقل کردند. کتاب گولاک که یادم هست آن زمان در ایران اصل آن کتاب ترجمه شد و فیلم سینمایی که غربی‌ها برای آن ساختند ماجرای فراری بود که آن شخص از گولاک انجام داد و از مناطق بسیار برف‌گیر و صعب‌العبوری خود را به اروپا رساند. سه چهار نفری که فرار می‌کنند وقتی در مسیر غذا گیرشان نمی‌آید زمانی که یکی از آنها از سرما مرد، مجبور می‌شوند او را بخورند تا زنده بمانند.

این صحنه‌ها صحنه‌های خاصی است. صحنه معروفی که در فیلم پاپیون است، صحنه‌ای است که در آن استیو مک‌کوئین که در زندان از گرسنگی می‌میرد به زحمت پای سوسکی را که رد می‌شود می‌گیرد و عامل بقای او خوردن آن سوسک است. تا آنجایی که شما در صحنه‌ای از فیلم فرار از گولاک می‌بینید که انسان‌ها برای آنکه زنده بمانند تا به مقصدی برسند همدیگر را می‌خورند.

همه این نکات یک خط تعلیق فرعی یا بستر تعلیق یا خط تعلیق اصلی در داستان‌ها و فیلم‌ها برای ما به وجود می‌آورد که مقوله مهم فرار است. پس یک چهارچوب کلی در این مسیر و درک و شناخت چنین موضوعی را داریم. من به اثر کنت مونت کریستو از الکساندر دوما درباره زندان معروف باستیل فرانسه اشاره کردم. همچنین به کاری که برترند کاستر در پرنده‌باز آلکاتراز انجام داده بود. این فیلم راجع به زندان معروف آلکاتراز بود. دیوانه از قفس پرید با بازی جک نیکلسون یک کار روان‌شناختی بود. فیلم فرار بزرگ با هنرمندی استیو مک‌کوئین که در حوزه فرار نظامی‌هایی که اسیر می‌شوند بود، همگی راجع به مقوله فرار هستند.

می‌دانید در زمان جنگ وقتی نظامی‌ها درس تاکتیکی یاد می‌گیرند، در زمان اسارتشان یک درس را فرا می‌گیرند. وقتی اسیر شدید به سه چیز اول به فرار، دوم به فرار و سوم به فرار فکر کنید. این اصل را در فیلم معروف استیو مک‌کوئین یعنی فرار بزرگ می‌بینید. در مقابل آن فرار آلمانی‌‌ها هم طراحی شده بود. آلمانی‌ها خلبانی داشتند که هاردی کروکر هنرپیشه آلمانی نقش آن را بازی می‌کرد. این فیلم سیاه و سفید و قدیمی است. وقتی هواپیمایش در بمباران لندن در لندن سقوط کرد او را به همراه سایر اسرا به زندانی در کانادا منتقل می‌کنند. او سعی می‌کند از کانادا بگریزد. این فیلم هم جایگاه خاص خود را دارد.

فیلم پاپیون مربوط به ویلیام شایرر است و در آن استیو مک‌کوئین و داستین هافمن بازی کرده بودند. فیلم معروف دیگر فرار از گولاک است. این دسته از فیلم‌ها جایگاه خاص خودشان را دارند. فرار از یک مکان و محل مشخصی که ماهیت زندان را برمی‌تابد و البته زندان سخت است. اما وقتی ماهیت زندان خود انسان باشد، مسئله درونی و داخلی می‌شود. چهارچوبی که مبنای فلسفه دوره پست مدرن در این خصوص است و دغدغه‌ای که وجود دارد گریختن است.


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
جاده های مه آلود
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

بچه مرشد!
سیب خیال
****شهرستان بجنورد****
سیمرغ
عشق الهی
آخرین اطلاعات بروز شده
هـم انـدیشی دینـی
.: شهر عشق :.
بوی سیب
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
نسیم یاران
توشه آخرت
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
xXx عکسدونی xXx
همه چی از هر جا
دانشجوی سیاسی
در حسرت شهادت
هستی مامان
بچه های خاکریز
از فرش تا عرش
جامع ترین وبلاگ خبری
مقاله های تربیتی
Sea of Love
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
زازران همراه اخر
رابطه ی زنان و مردان و حقوق پایمال شده و نشده زنها
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
هامون و تفتان
داستان زندگی من
دهاتی
دنیا همیشه قشنگه!
عاشق امام زمان
وبلاگ شمیم انتظار
شرکت نمین فیلتر
تنهایی من
امین نورا ( پسر سیستان )
عشق طلاست
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
بازی دل
زیباترین
خفن سرا
فانوس
در تمنای وصال
دوستانه
موعود

موسیقی وبلاگ