تشکل های مختلف دانشجویی در واکنش به بیانیه موسوی و برخی واکنش ها نسبت به آن، بیانیه های جداگانه ای را منتشر کردند.
به گزارش رجانیوز، پنج اتحادیه دانشجویی سراسر کشور با صدور بیانیه مشترکی تاکید کردند: نامه دبیر مجمع تشخیص نظام به رهبری، تکرار سناریوی جام زهر هاشمی، موسوی و رضایی است.
در این بیانیه آمده است: در طول عمر سی ساله پر برکت انقلاب اسلامی ایران، روزهای بیشماری یافت می شود که هر یک به مثابه خود حماسه ای از عظمت و اقتدار ملت عزیز ایران در دل خود نهفته دارد. قطع به یقین در صفحه صفحه تاریخ هرگز حکومت و مملکتی یافت نخواهد شد که چنین ملت و رهبرانی را به خود دیده باشد. سال ها می گذرد و هر لحظه خلق حماسه ای از سوی ملت، ابعاد دیگری از پیوند آرمان ها و اصول جمهوری اسلامی خمینی کبیر(ره) با قلب و جان امت ایران را به جهانیان می نمایاند.
این بیانیه می افزاید: در سال ابتدایی از دهه چهارم عمر با صلابت حکومت الله، شاهد آن بودیم که همه جهان کفر تمامی ظرفیت و تشکیلات خود را برای حمله و هجمه به دستاوردهای کشور عزیزمان ایران به میدان آورد. در این میان، آشوب ها و اغتشاشات پس از انتخابات 22 خردادماه و واگذاری راهبری و هدایت آن به عده ای دیکتاتورمآب شکست خورده تا بدانجا ادامه پیدا کرد که سران، آقازاده ها و پیاده نظامان قانون گریز و ددمنش فتنه به تأسی از اربابان صهیونیستی خود از حمله به اموال و تباه ساختن بیت المال گرفته، تا سلب امنیت و اهانت به امام راحل(ره) و مقدسات امت و حرمت شکنی عاشورای حسینابن علی(ع) به انتقام جویی از ملت مظلوم ایران پرداختند.
در ادامه این بیانیه آمده است: اکنون که تنها چند روز از حضور گسترده، خردمندانه و الهی ملت ایران در محکومیت حمله وحشیانه عوامل سران فتنه و آشوب به ساحت مقدس عزای حضرت اباعبدالله(ع) می گذرد، باخبر می شویم که محسن رضایی کاندیدای شکست خورده 22 خرداد ماه که به گونه ای مضحک خود را قطب سوم دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می دانست، پس از کنار گذاشته شدن از سوی ملت و پایان یافتن آمد و شدن های بیهودهاش، این بار در اقدامی سؤال برانگیز به یکباره به صحنه می آید و در اظهارنظری عجیب با انتشار نامه ای خواستار وحدت سیاسیون از جمله موسوی فتنه گر می شود. لذا بر خود لازم دانستیم در این خصوص مطالبی را برای هوشیار کردن پاره ای عزیزان! به روی کاغذ آوریم:
اول- بر کسی پوشیده نیست که آن ذره از لقب اصولگرایی که برادر محسن رضایی با خود به یدک می کشد، دست مایه ای نیست جز آنچه که جناب آقای اکبر هاشمی رفسنجانی برای ایشان در نظر گرفته اند لذا با این اوصاف قطعاً این نامه قبل از هر چیز برای ملت ما تداعی کننده نامه ای جدید از سنخ نامه های موهن آقای هاشمی خواهد بود که این بار پستچی آن آقای رضایی شده است.
دوم- آقای رضایی که امروز به حضور پر شور عاشوراییان اعتراف می کنند و پس از خروش ملت دست به قلم می شوند، چگونه است که در محکوم کردن اقدام مذکور قلم فرسایی نمی کنند؟ برادر رضایی آیا بی حرمتی ها، زبان درازی ها، فحاشی ها و یاغی گری های کسانی که امروز ندای وحدت با آنان سر می دهد را در روز قدس، سیزده آبان، شانزدهم آذر ماه و اهانت به تصویر حضرت امام(ره) و... را ندیده بودند؟ دل خون و پر درد ملت را تا کنون مشاهده نکرده بودند؟ همه خوب می دانیم این مردم بودند که به پاسداری از عقاید و آرمان هایشان در تک تک این روزها به صحنه آمدند و دفاع کردند و یکی از به اصطلاح خواصی که نبود و یا سکوت کرده بود، محسن رضایی بود.
سوم- آقای رضایی به عنوان مهره موجه المنظر آقای هاشمی در حالی نسخه وحدت با سران فتنه را می پیچد، که این آقایان و اعوان و انصارشان مدت هاست که از سوی ملت طرد شده اند و امروز مردم انتظار ندارند، آنان را ببینند، مگر در پشت میز محاکمه. لذا بهتر است برخی از این آقایان به جای نامه نگاری به فکر نوشتن وصیت نامه هایشان باشند و برخی هم به تأملات فردی! که در زندان برایشان رقم خواهد خورد، بیندیشیند.
چهارم- با انتشار پشت سر هم و در یک روز، بیانیه هفدهم موسوی و نامه آقای رضایی از یک سو و گذری کوتاه به سال های جنگ و حضور سؤال برانگیز آقایان هاشمی، موسوی و رضایی -مثلث ما نمی توانیم- در پرونده ناراحت کننده خوراندن جام زهر به امام راحل(ره) سؤالات و ابهامات جدی و جدیدی به عرصه می آید. به راستی آیا باز هم عده ای بنای بر تحمیل خواست خود دارند؟ اگر اینگونه می پندارند هوشیار باشند که به یمن رهنمودهای رهبری عزیز، بصیرت ملت آنچنان افزون است که فیلم نامه های تکراری این برادر گفته ها در انظار عمومی از پیش خوانده است و این دست و پازدن های آخر راه به جایی ندارد و بدانند باید تاوان تمامی خساراتی که بر پیکره نظام مقدس جمهوری اسلامی زده اند، را بپردازند.
پنجم- اگر محسن رضایی، موسوی را صاحب نظر می داند و با پیشنهادات قلدرمآبانه او در نظارت بر عملکرد دولت همنوایی می کند، بداند که برای ملت و دانشجویان هرگز صورت مسأله این نبوده است و از آغاز مطالبه و بحث بر سر کودتایی است که آقایان بنای انجام آن داشتند. برای ملت ریخته شدن خون هموطنان و اقدام علیه امنیت و مقدساتشان مسئله اصلی است.
برادر رضایی گویا جز نقد محمود احمدی نژاد در زندگیشان هدف دیگری را دنبال نمی کرده اند که با انتشار بیانیه بدون "بسم الله موسوی" این چنین عنان از دست داده اند و به هم افزایی با سران فتنه می پردازند.
ششم- مگر این مملکت قانون ندارد که بی شرمانه عده ای آزاد شدن قاتلین، آشوبگران، اراذل و اوباش خائن حامی سران فتنه را تحت عنوان آزادی زندانیان سیاسی مطرح کنند؟ مگر تکلیف فرزندان آشوبگر و فراری آقای هاشمی و کروبی و... روشن شده است که مردم کوتاه بیایند؟ اگر بنای بر دست یافتن به آرامش است ما دانشجویان به عنوان آوانگارد و بدنه ای که ملت به آن اعتماد دارند اعلام می کنیم که آرامش را جز در مجازات، امحا و سرکوب فتنه گران نمی دانیم.
هفتم- برادر عزیز در نامه خود از وضعیت اقتصادی کشور اعلام نگرانی کرده اند، مگر نه آن است که هر چه در اقتصاد بر سر ملت ما آمده است به سبب سیاست های لیبرال مآبانه و زراندوزانه و اشرافی گرایانه ی آقایان تکنوکرات و دوم خردادی است؟ خدا را شاکریم اکنون که قرار است فقرا و مستضعفین به نوایی برسند فدرالیزاسیون اقتصادی غرب محور آقای رضایی گریبان گیرمان نشده است. البته در این میان مردم صبور ایران بارها اثبات کرده اند که برای بقای استقلال و آزادی خود توان صبر و استقامت تا اصلاح موارد کلان تر از مسائل اقتصادی را هم داشته و دارند.
آخر- اکنون که مدعیان دروغین خط امام و خواص مردود از شیخ ساده لوح اصلاحات تا کاندیدای متوهم انتخابات همه و همه به زباله دانی تاریخ رفته اند، به کسانی که بنای بر بازیافت آنان دارند هشدار می دهیم بدانند که اجازه نخواهیم داد عده ای با غرض ورزی ها یا خوش خدمتی ها، چاپلوسی ها و یا دلسوزی های غیر حرفه ای خود به عالم سیاست و کشور داری بازگردند و چنانچه به صرف نادانی این روند را ادامه دهند، این بار آتشی خواهیم افروخت که دامان تمامی این کم خردان را هم فرا بگیرد.
اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان
بسیج دانشجویی
دفتر تحکیم وحدت
جنبش عدالتخواه دانشجویی
اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل
همچنین اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان در نامه ای سرگشاده بیان کرد: آقای دکتر نامهتان را خواندیم و علیرغم آنکه خود را سرباز رهبری نام نهاده بودید، نشانی از آنکه کلام رهبری را به درستی درک کرده باشید در آن ندیدیم.
در این نامه سرگشاده خطاب به محسن رضایی آمده است:
شوربختانه این روزها آنقدر اتفاقات عجیب و غریب دیدهایم و شنیدهایم که به گمانم کمکم باید خود را عادت دهیم که جز از اندکی انگشتشمار، از سایر خواص انتظار مواضعی درخور و منطقی نداشته باشیم.
در ادامه این نامه آمده است: جناب آقای رضایی نامه دیروز جنابعالی به مقام معظم رهبری را خواندیم و در پایان جز آهی که از عمق جان بر میآمد، یارای نشان دادن هیچ واکنش دیگری را نداشتیم. براستی ما را چه شده است؟ مایی که داعیهدار سربازی رهبرمان هستیم، چرا رسالت سربازی خویش را فراموش کردهایم؟ چرا حد و حدود یک سرباز را نمیدانیم و با آنکه میدانیم که نمیتوانیم، رنج ظاهر شدن در مسند فرمانده را به خود میدهیم؟ چرا در تاریخ مداقه نمیکنیم و از آن عبرت نمیگیریم و چونان عمل میکنیم که گویا از تاریخ بی خبریم؟ براستی سربازان تا به کی قصد دارند با بیبصیرتی و از سر ناآگاهی (انشاءالله) دل رهبرشان را خون کنند؟
در این نامه آمده است: آری بد نیست که یادی از سربازان دوران جنگ هشت ساله نماییم. سربازانی که یاد عملکردشان هم هر لحظه دل رهبرشان را شاد مینمود و تمام تلاششان این بود که لحظهای لبخند بر لب آقایشان بنشانند. اکنون چه شده است که عدهای عملشان آنچنان است که گویی مُهری بر قلبهایشان خورده است و هیچ نمیبینند.
در ادامه این نامه آمده است: آقای دکتر نامهتان را خواندیم و علیرغم آنکه خود را سرباز رهبری نام نهاده بودید، نشانی از آنکه کلام رهبری را به درستی درک کرده باشید در آن ندیدیم. جنابعالی مدتی است که دم از وحدت ملی و آشتیهایی به سبک خودتان میزنید و بسیار شایقید که چهرهای معقول و بی طرف از خود به نمایش بگذارید. اما باید بدانید که در حال حاضر کار به جایی رسیده است که دیگر ژستهای روشنفکری پاسخگو نیست. سرباز رهبری باید بداند که در مدت اخیر یکی از مهمترین محورهای سخنان رهبرش وحدت بوده است. در این نامه تاکید شده است: وحدتی کارآمد و با الگویی صحیح. وحدتی برای پیشبرد مملکت اسلامی و نه وحدتی صرفاً برای وحدت و نه وحدتی که متضمن پایمال شدن حقوق اکثریتی بی شمار است. مگر نه این است که خود رهبری پیش از هر فرد دیگری بهترین الگوی وحدت در جامعه را ارائه نمودند و خود پیشگام این امر بودند و اعتقاد خویش به دفع حداقلی و جذب حداکثری را صراحتاً اعلام نمودند؟ پس حال چه شده است که یک سرباز، بدون در نظر گرفتن ابعاد مختلف حوادث اخیر پیشنهادی سادهانگارانه میدهد و گمان میبرد که خواست ملت را بر زبان جاری میسازد.
این نامه می افزاید: آقای رضایی در نامهتان گفتید که خود در راهپیمایی بودید و شور مردم را دیدید. من به شما پیشنهاد میکنم که اندکی درنگ کنید و شعور ایشان را نیز ببینید. شما را ارجاع میدهیم به همان مردمی که خود را سرباز ایشان خواندید، چرا که اگر شما کلام رهبری را به درستی درنیافتید، ملت بخوبی آن را فهمیدهاند.
سوال اینجاست که در روز چهارشنبه مردم چه شعارهایی میدادند و چه کسانی را دشمنان امام حسین(ع) و ملت ایران و امت اسلام میخواندند؟ مردم خواهان برخورد قضایی با چه کسانی بودند؟ حال شما تمسک جستهاید به نیم بندی از فردی که خیانتش به ملت، بر هیچ کس پوشیده نیست که شاید بتوان از آن اینگونه استنباط کرد که دولت را به رسمیت میشناسد؟ گیریم که از این نیم بند اینگونه بر آید که دولت به رسمیت شناخته شده است، اما لطفاً یک بار دیگر این بیانیه را بخوانید. در همین متنی که به قول شما دولت به رسمیت شناخته شده است، مشروعیت نظام زیر سؤال رفته است که اهمیت آن دو صد چندان بیش از دولت است. آیا اتهامهای ریز و درشت به نظام را در این بیانیه نمیبینید؟ آیا اتهامِ بستنِ دهان مخالف توسط نظام را نمیبینید؟ آیا اتهام عقب راندن نخبگان و روشنفکران توسط نظام را نمیبینید؟ آیا اتهام جنگ طلبی نظام را نمیبینید؟ آیا زیر سوال رفتن قانون مملکت را نمیبینید؟ آیا اتهام صادر شدن دستور آدم کشی از سوی نظام را نمیبینید؟ آیا اتهام حرمت شکنی روز عاشورا و امام حسین توسط نظام را نمیبینید؟
در این نامه تاکید شده است: آقای رضایی بد نیست یاد آور شوم که حساب دولت از نظام جداست! گیریم شما نسبت به دولت انتقاد دارید و انتقادات میرحسین موسوی نسبت به دولت را تایید میکنید! اما در مورد نظام چه؟
این نامه می افزاید: شما دم از کدام وحدت میزنید؟ از همان وحدتی که بگوییم فتنهگران به رهبری موسوی، خاتمی، کروبی و...، هرچه کردند و هرچه گفتند را نادیده میانگاریم و اجازه میدهیم به فضای سیاسی مملکت اسلامی بازگردند؟ آیا از کیسه خلیفه میبخشید؟ براستی چه کسی باید پاسخگوی این همه حق ضایع شده باشد؟ چه کسی باید پاسخگوی این همه انرژی و هزینه تلف شده از نظام در این مدت باشد؟ شما چگونه قادرید با جریانی که بدون رودربایستی خواهان براندازی نظام بود و با جریانی که شعارهایش در روز قدس، 13 آبان ، 16 آذر، روز عاشورا و .... مباینتش با اسلام را فریاد میزد و با جریانی که راه و اندیشه امام را و نهایتاً تمثال ایشان را سوزاند و با جریانی که در روز عاشورا آنگونه با مقدسات بازی کرد، به نقطه اشتراک برسید. چگونه شما میتوانید برای جریانی که مدتی است چشم امید دشمنان قسم خورده این نظام و انقلاباند، جایگاهی در نظام اسلامی قائل شوید؟
در ادامه این نامه آمده است:سخن را به درازا نکشانم! آقای محسن رضایی در طول تاریخ بارها و بارها دیدهایم و شنیدهایم که وقتی خواص رسالت خویش را به درستی انجام نمیدهند، بیجا سخن میرانند، بیجا سکوت میکنند و ناآگاهانه عمل میکنند، اتفاقاتی میافتد که مایه شرم تاریخ میشوند. اینجا همان جایی است که حکمیت را به امام علی(ع) تحمیل میکنند. اینجا همانجایی است که صلحی نامبارک را به امام حسن(ع) تحمیل میکنند و اینجا همان جایی است که قطعنامه 598 را به امام تحمیل میکنند و همگان هزینه آن را تا سالها میپردازند. مواضع ناآگاهانه خواص بعضاً ضربهای میزند که به هیچ وجه قابل جبران نخواهد بود. اگر چه شما در نامهتان نوشتید که توهین به عاشورا و امام حسین(ع) با حضور مردم در روز چهارشنبه خنثی شد، اما بدانید که این اتفاق ناگوار و این بی حرمتی وقیحانه حاصل بیدرایتی بخشی از خواص جامعه بود و به هیچ وجه هم قابل جبران نیست. خواصی که خواسته یا ناخواسته ارزش و مقدار خود را تا حد یک ابزار برای محقق کردن اهداف دشمن پایین آوردند و نهایتاً به جایی رسیدند که خوردنشان و خوابیدنشان و در کل بودنشان و حتی نبودشان و جنازهشان(!) در خدمت دشمنان اسلام و یزیدیان زمان است.
در این نامه تاکید شده است: نکته دیگر اینکه وحدت در این مملکت میسر نیست، مگر حول محور ولایت فقیه و با بازستاندن حقوق مظلومین و برخورد با ظالمین که در این صورت هم باز جایی برای امثال موسوی، خاتمی، کروبی و ... که هنوز دستشان آغشته به خون مردم است، در این وحدت نخواهد بود. آری استیفای حق ضایع شده مردم و ولی فقیه جزء لاینفک هر حرکت وحدت بخشی باید باشد و مردم اجازه کاری خلاف این را به هیچکس نخواهند داد. چرا که مظلومان واقعی در این اتفاقات ایشان هستند و مظلومان واقعی آن شهیدان بسیجی هستند که در اتفاقات اخیر به شهادت رسیدند و نامی از آنان در هیچ کجا برده نمیشود.
و کلام آخر اینکه نیک مینمود که اگر خواهان بهبود اوضاع میبودید و نگارش چنین نامه را لازم میدانستید، نامه را محرمانه به خدمت رهبری میفرستادید و اینگونه آن را در بوق و کرنا نمیکردید تا هم نیت خالصتان برای بهبود اوضاع روشن میشد و هم اینچنین آب به آسیاب دشمن ریخته نمیشد.
همچنین شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاههای تهرانبزرگ در نامه سرگشادهای خطاب به محسن رضایی تاکید کرد: برخی خواص بیبصیرت پنبهها را از گوش خود درآورند.
در این نامه آمده است: حماسه حضور میلیونی ملت قهرمان و ولایتمدار ایران اسلامی که در نهم دی سال جاری، علاوه بر آنکه این روز را در تاریخ این مرز و بوم به یادماندنی کرد، خط بطلان برای نقشههای استکبار جهانی و پیاده نظام داخلی آن بود. حماسهای که با الهام از مکتب سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللهالحسین(ع) و پیروی از خط نورانی امامت و استمرار آن یعنی ولایت مطلقه فقیه نمایانگر است.
در ادامه این نامه آمده است: مردم بیدار ایران اسلامی با حضور پرشکوه خود، ولایتپذیری و استقامت در برابر خط نفاق و کفر را با تمام وجود و یکصدا فریاد زدند. آری مکتب حسین(ع) وسیله نجات است و این چنین نهضت انقلاب اسلامی و راه حضرت روحالله(ره) و خون شهدا را از خطراتی که دشمن و ایادی آشکار و نهان داخلی، آنها را تدارک دیده بودند، مصون ساخت. این مکتب است که شعار «هیهات مناالذله» بر تارک پرچم آن میدرخشد و در آن از همراهی و همنوایی با کفر و نفاق خبری نیست.
این نامه می افزاید: انتشار نامه سرگشاده جنابعالی به رهبر معظم انقلاب اسلامی، موجب ایجاد شگفتی میان مردم و نخبگان شده است. شگفتی نه از موضع جنابعالی که تبارشناسی و واکاوی خاستگاه چنین مواضعی چندان مشکل نیست و نمونههایی از این دست، پیش از این نیز مشاهده شده است، بلکه شگفتی از آنروست که خود را از یک سو سرباز مردم و رهبری خواندهاید و از سوی دیگر این چنین در تحلیل حماسه باشکوه ملت، به بیراهه رفتهاید. ارائه چنین تحلیلهایی از سوی برخی محافل و اشخاص نشانگر آن است که این افراد و جریانات یا پیام واضح رای ملت در 22 خرداد 88 را درک نکردهاند و یا آنکه منافع حزبی و گروهی آنان با سیری غیر از خواستههای ملت گره خورده است.
در این نامه تاکید کرده است: در این نامه با اشاره به صدور بیانیه اخیر یکی از سران فتنه و ارائه برخی پیشنهادها، خواستار پاسخ مثبت نظام به سهمخواهی فتنهگران شدهاید! ارائه چنین نظری بر اساس صدور بیانیه و یا شرکت برخی چهرههای سیاسی در راهپیمائی روز چهاشنبه کاملا غیرمنطقی به نظر میرسد. اولا در هیچ جای بیانیه این فرد، اثری از عذرخواهی از پیشگاه خداوند متعال و ملت ایران بخاطر آتشافروزی فتنهای که در آن خون ماموران نظم و امنیت و مردم عادی جامعه به زمین ریخته شد و آبروی نظاماسلامی مورد بازی دشمنان قرار گرفت، به چشم نمیخورد! و ثانیا اساسا آیا میتوان در برابر کسی که بر امام(ره) عادل خروج میکند گذشت کرد؟ و ثالثا آیا گذشت هفت ماه کمی دیر بهنظر نمیرسد؟ آنچه مسلم است، انتشار این بیانیه از سر پشیمانی و پی بردن به اشتباه که از سر استیصال این فرد و حامیانش از سیل خروشان ملت خشمگین و داغدیده از حرمتشکنی به ساحت مقدس است و این چنین از واهمه اقدام ملت، قدری (البته به ظاهر) عقبنشینی کردهاند. این مسئله در قرآنکریم در وصف منافقان میفرماید: «هنگامی که به آنان گفته شود به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیائید، منافقان را میبینی که از قبول دعوت تو (پیامبر) اعراض میکنند، پس چگونه وقتی به خاطر اعمالشان، گرفتار مصیبتی میشوند، به سراغ تو میآیند و سوگند به خدا یاد میکنند که خواسته ما جز نیکی و وفاق نبوده است» نساء 61-62
در بخش دیگری از این نامه آمده است: انتشار نامه شما طرح موضوعاتی چون وحدت ملی و ... را که پیش از این نیز مطرح شده بود، در ذهن متبلور میکند. آری! همه ما به وحدت و اتحاد معتقدان و ملتزمان به ولایت مطلقه در جهت نیل به عدالت و پیشرفت این کشور اعتقاد داریم. اما آیا وحدت با فتنهگران و اغتشاشگران و آقازادههایی که از حمایت علنی و عملی از اغتشاشات، شرم نمیکنند و نیز خواص بیبصیرتی که گاهی با سکوت و گاهی با سخنان کنایهآمیز و حتی اشارههای مستقیم به آتش فتنه دامن زدند، امکانپذیر است؟
بسیج دانشجویی دانشگاههای تهرانبزرگ در ادامه این نامه تصریح کردند: ما نیز معتقدیم که اکنون زمان همکاری و همدلی است. همکاری کسانی که به پیروی از ولایت مطلقه فقیه التزام عملی دارند نه آنهائی که در صدد تضعیف این جایگاه هستند، نه آنهایی که رهبری را فصلالخطاب نمیدانند، نه آنهایی که زاویه خود با ولایت را پشتیبانی و هدایت آشکار و نهان فتنه به اثبات رساندند و نه آنهائی که آبروی نظام اسلامی را با توهمات خویش به بازی گرفتند.
در ادامه این نامه آمده است: پیام حضور میلیونی مردم واضح و روشن بود! همان پیامی که ملت بارها آنرا در صحنههای حساس فریاد زده است. فرهنگ عاشورایی دفاع از ولایت و فرهنگ علوی عدالتخواهی و مبارزه با اشرافیگری! آیا وقت آن نرسیده است که برخی خواص بیبصیرت پنبهها را از گوش خود درآورند. آیا گوش آنان که مدعی هستند که «اگر ملت ما را نخواهند، باید برویم!» سنگین شده است و یا آنانکه نمیخواهند پیام شفاف و صریح ملت را درک کنند. قدرتطلبانی که اشرافیگری را سالها در این کشور نهادینه کردند و جیب دلبستگان و اطرافیانشان از داراییهای مستضعفان پر شده است و آقازادههایشان نیز بخشی از این ثروت نامشروع را در راه تضعیف نظام اسلامی و اغتشاش خیابانی مصروف میدارند، چه زمانی میخواهند پیام ملت را دریابند؟ گویی قارونصفتان از سرنوشت قارون درس نگرفتهاند!
در پایان این نامه آمده است: بدون شک انتشار چنین نامههایی جز برای تحت فشار قرار دادن رهبری و امت مسلمان برای سازش با خط نفاق و فتنهگران و تن دادن به سهمخواهی قدرتطلبان انتشار نمییابد. اما هیهات که فرزندان معنوی حضرت روحالله(ره) بگذارند تا آنان که جام زهر را به حضرتش نوشاندند، بار دیگر با خلف صالحش چنین کنند. آن سبو شکست و این پیمانه ریخت.
جنبش عدالت خواه دانشجویی نیز در بیانیه ای با تحلیل اتفاقات اخیر نسبت به برخی اظهارات و تکرار تاریخ در موضوع قطعنامه و جام زهر، هشدار داده است. این بیانیه را در ادامه می خوانید:
حماسه9دی ماه مردم بار دیگر پایبندی اکثریت قاطع مردم مسلمان ایران به اسلام، انقلاب، ولایت فقیه و اهل بیت را اثبات کرد و کذب بودن ادعای تمام یاوه سرایانی که سخن از فاصله مردم با نظام، اعتراض مردم به اصل حاکمیت دینی و رویگردانی نسل های آتی انقلاب از آرمان های اولیه آن می کردند را ثابت کرد و رویاهای آشفته فتنه گران و ابرقدرت ها را باطل نمود و بغض فروخورده مردم، از 7 ماه حمله به قانون، رای مردم، اصول اساسی انقلاب، همراهی با بیگانگان، ضدیت با امام خمینی(ره) و نمادهای دینی و سوء استفاده از آن ها و نفی شعارهای اساسی انقلاب را آشکار کرد.
در این بین فتنه گران مغرض و متوهم و ابرقدرت های بهت زده از حماسه مردم، به تکاپو افتاده و تلاش کردند تا با نفی حماسه مردم، طرح مسائل انحرافی این حماسه را نفی کنند و بر روال تهمت ها و دروغ های 7 ماه گذشته خویش نظام اسلامی را به عاملیت در قتل های مشکوک متهم سازند. و از سوی دیگر با طرح این بازی قدیمی که اگر ما رهبر قانون شکنان باشیم نمی گذاریم چارچوب های اصلی نفی شود، از ترس اثرات حماسه مردم و برخوردهای مردم و نظام به نوعی خود را از این مسائل مبرا نشان می دهند تا هم از مزایای درون نظام بودن بهره ببرند و هم در عین آن اپوزیسیون وار با نظام اسلامی برخورد کنند. حرمت شکنان روز عاشورا را مردم خداجوی می دانند و مقابله عزارداران حسینی با چوب و سنگ و بمب های صوتی و لوازم محترقه و لوازم ترور اغتشاش گران را برخوردهای تحریک آمیز و کشتگان را شهید می نامند. با القای بحران، نظام و مردم و مظلومین را دعوت به آشتی ملی با ظالمین و حرمت شکنان روز عاشورا و توهین کنندگان به امام(ره) و نیز پذیرش جام زهر می کنند و به صورت تلویحی از دعوت به جنگ و شورش داخلی سخن گفته و ضمن نفی دوباره سلامت انتخابات و صداقت و رافت نظام حمایت رهبری از دولت قانونی را که در همه ادوار وجود داشته حمایت غیرمعمول در مقابل کاستی ها و ضعف ها می خوانند. و ضمن نفی قوانین انتخابات، آزادی و احیاء حیثیت و آبروی فتنه گران دستگیر شده و برداشتن موانع هجوم دروغ پراکنی های خارجی را برای شکوفایی خلاقیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی داخلی خواستار شده اند.
از سوی دیگر بعضی خواص که خود در پیدایش فتنه و غبارآلوده شدن فضا نقش داشته اند و سایت های منتسب به آن ها و حامی ایشان در انتخابات پیشگام طرح توهم و دروغ تقلب بودند با نامه زدن به رهبری دایه مهربان تر از مادر و واسطه آشتی مظلوم با ظالم شده اند و با طرح وجود افراط گرایان هر دو طرف تلاش کرده اند دعوا را به یک جنگ قدرت سیاسی دو گروه تقلیل دهند و دعوت به وحدت، همدلی، برادری، گذشت و ایثار از طرف مظلوم در رابطه با ظالم نموده اند. عجیب است که ایشان از بین همه آسیبهای مادی و معنوی وارده بر نظام در این فتنه، تنها بر مسایل اقتصادی حساس هستند و گویا معادلاتشان را بر این مبنا پایه گذاری می کنند و با نادیده گرفتن تهمت های دوباره راس فتنه به نظام و نفی تلویحی انتخابات تلاش کرده اند عقب نشینی در واقع انجام نشده سران فتنه را سر آغاز یک حرکت وحدت بخش در جبهه معترضین با دیگران بدانند و نشاط سیاسی برای برهم زنندگان قانون و قاعده بازی را خواستار شوند و به سبک نامه های دعوت به پذیرش جام زهر در آخر جنگ، رهبری را برای سازش تحت فشار قرار دهند و با این اقدام خویش فضا را برای فضاسازی مدعیان برای نمایش عقب نشینی ناکرده سران فتنه و تهاجم دوباره به نظام اسلامی فراهم آورند.
حال آن که موضع مردم، رهبری و فرزندان روح الله بر علیه فتنه و فتنه گران دعوا بر سرقدرت نبوده و نیست و بر سر حفظ قانون اساسی ، خط امام(ره)، رای مردم، ولایت فقیه و مقابله با ساختارشکنی و تجدید نظر طلبی است. ما از سید و سالار شهیدان آموخته ایم که بین ظالم و مظلوم و جبهه حق و باطل بر سر دنیا صلح و سازشی نیست. »و اما الصلح بین هذه الحیین نحن قوم عادیناکم فی الله و لم نکن نصالحکم لدنیا»
اصل قانون و قانون گرایی است و هر کس خلاف چهارچوب های قانونی اقدامی انجام داده است باید با او برخورد شود، و صد البته برخورد باید متناسب با جرم باشد، و چه جرمی بزرگ تر از نفی رای مردم، خروج بر نظام اسلامی، نفی نهادهای قانونی و زیر سوال بردن حماسه 40 میلیونی بدون ارائه حتی یک دلیل قانع کننده؟! مگر نه این است که: «الفتنه اشد من القتل»، چه جرمی بزرگ تر از معصیت اکبر فتنه گری؟
برخورد قاطع قضایی با همه عوامل فتنه پس از انتخابات با هر درجه ای از تاثیرگذاری و در هر مرتبه ای کار افراطی نیست، بلکه خواسته ی همان مردمی است که در حماسه عاشورایی چهارشنبه با صدای بلند آن را فریاد زدند.نباید در این بین برخی به دلایلی از حریم امنی برخوردار باشند درصورتی که فتنه گری آنان بر همگان آشکار است.
چگونه است کسانی که به بسیج نیرو علیه حکومت اسلامی دست زده اند، فتنه به راه انداخته و موجب تفرقه و بدبینی درون جامعه و فراهم آوردن فرصت فشار به نظام از جانب ابرقدرت ها شده اند و حال که از انجام بدعت ناتوان مانده اند، و با مشت دهان کوب ملت مواجه گردیده اند ندای آشتی ملی سردهند و زمانی که برای اسراییل، انگلیس، آمریکا و سایر ابرقدرت ها ایجاد فرصت نموده اند مدعی شوند که کارت تبریکی برای روسای کشورهای بزرگ نفرستاده اند و زمانی که فضا برای آشوبگری منافقین ایجاد کرده و در اوج فتنه حضور و حمایت آن ها را در کنار خود پذیرا گشته اند در زمان ضعف خود و خشم ملت از خویش، اعلام برائت از آنان نموده اند تنها بخش واقعی بیانیه فتنه گران این بخش است که «اندیشیدن باین گونه راه حلها که عده ای توبه کنند و عده ای معامله کنند و بده و بستانی صورت گیرد تا این مشکل بزرگ حل شود عملا به بیراهه رفتن است.»
مردم، فرزندان روح الله و سربازان ولایت فقیه ،فشار بر رهبری برای پذیرش جام زهر را برنمی تابند. فشار به رهبری برای فشردن دست ظالم بر سر مزار شهدای عدالت نابخشودنی و ناپذیرفتنی است. دعوت بعضی از خواص به آشتی مظلوم با ظالم و تخفیف برخورد با خائن، دعوت به عصیان و مایه تعجب دانشجویان حزب اللهی است. و تاکید می کنیم که وحدت و سازشی مورد قبول و اصولی خواهد بود که محورش ولایت فقیه باشد.
عاشورا آخر خط بود و خروش تاریخی مردم در حماسه 9 دی در اعتراض به حرمت شکنی ها همه چیز را مشخص کرده است. انتظار ما از خواص عقب مانده از قافله ملت، ترک سهم خواهی و پیوستن به دریای خروشان مردم و دست برداشتن از یاری ظالمان است . که به تعبیر امام سجاد العامل بالظلم و المعین له و الراضی به شرکاء ثلاثتهم.
به امید ظهور عدالت گستر گیتی
جنبش عدالت خواه دانشجویی