منبع: ویژه نامه ایام – شماره 29
علی ابوالحسنی(منذر)
یکی از طرق شناسایی ماهیت و مواضع سیاسی میرزا حسینعلی بهاء، مؤسس بهائیت، بررسی روابط و مناسباتش با رجال عصر خویش است. وضعیت فکری و سیاسی رجالی که با او در «پیوند» یا «ستیز» بودهاند، نشان میدهد که بهاء، در چه خطی سیر میکرده: خط دفاع از مصالح ایران یا خیانت به آن؟ خط ستیز با دشمنان استقلال ایران یا وابستگی به بیگانگان؟
به عنوان نمونه، مرحوم امیرکبیر با بهاء، دشمن بلکه از سختترین دشمنان او و یارانش بود و متقابلاً میرزا آقاخان نوری (جانشین «انگلوفیل» امیر) از دوستان صمیمی بهاء بود و برای حفظ جان او تلاشها کرد. مقاله زیر، روابط و مناسبات امیر و آقاخان با پیشوای بهائیت را (بر پایه اسناد و مدارک معتبر) بررسی میکند:
نقش بیبدیل امیر در سرکوب بابیت
از نابخت یاریها و بدشانسیهای بابیان و بهائیان، آن است که تاریخ، اعدام باب و سرکوب قیام پیروانش در دوران قاجار را عمدتاً به پای شخصیتی مینویسد که تحلیلگران تاریخ (اعم از ایرانی و خارجی) نوعاً وی را شخصیتی وطنخواه، اصلاحطلب و ضد استعمار میشناسند: شادروان امیرکبیر!
مهدی بامداد، یکی از اقدامات امیرکبیر در زمان صدارت را، در کنار «اصلاح امور مالیاتی ـ ارتش ـ تنظیم بودجه و تعدیل جمع و خرج مملکتی» ، «قلع و قمع فتنه» تجزیهطلبانه «حسن خان سالار در خراسان» ، «برافراشتن بیرق ایران در ممالک خارجه» ، «تأسیس دارالفنون» و «ایجاد روزنامه وقایع اتفاقیه» ، «فرونشاندن انقلاب بابیان» میداند1 و با اشاره به «شورشها و انقلابات خونین» پیروان باب در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه در کشور مینویسد: «اگر عرضه، کفایت، درایت، لیاقت و مدیریت... امیرکبیر در امور نبود غائله و دامنه شورشها به این زودیها خاموش نمیشد و در این صورت حتمی بود که وضع دولت و ملت ایران دگرگون میگردید» .2 دکتر عبدالحسین نوایی نیز نقش امیر در سرکوبی بابیه را بسیار تعیینکننده میداند: «میرزا تقی خان... با قتل باب در تبریز و سرکوب کردن فتنه زنجان و نیریز، بساط باب را در ایران واژگون ساخت و نگذاشت که ریشه فساد بیش از این در این سرزمین جایگیر گردد» .3
نقش بیمانند امیر در سرکوب شورش بابیان، مورد تأیید و تصریح مورخان بابی و بهائی نیز هست. نورالدین چهاردهی، پژوهنده تاریخ باب و بهاء، «از بزرگان ازلیها و بهائیها شنیده است که باب و افراد حروف حی [=یاران برجسته باب] همگی در صدد تغییر رژیم قاجاریه بوده و به جای آن، تمامی قوای خود را مصروف برپا شدن حکومت بیان [کرده] بودند و اگـر... امـیـرکـبـیر نبود مسلماً به مقصود خود میرسیدند» .4
عبدالحمید اشراق خاوری (نویسنده و مبلغ مشهور بهائی) مینویسد: امیر «در مدت سه سال صدارت خود با تمام قوی کوشید تا... امر باب را از روی زمین محو و نابود سازد. برای نیل به این مقصود» فرمان «به قتل سید باب» داد «ولی عاقبت جز خسران ثمری از رفتار ناهنجار خویش نگرفت» .5 وی سپس به اقدام قاطع امیر در سالهای نخست صدارت به سرکوب آشوب بابیان در نقاط مختلف کشور اشاره میکند که به گفته او: «سبب شد که مردم در هر شهر و بلد اقتدا به وزیر شریر نموده به اذیت و آزار اهلایمان» بپردازند.6 سنخ این مطالب را در آثار دیگر مورخان شاخص بهائی (نظیر محمدعلی فیضی و فضلالله مازندرانی) و حتی عباس افندی (پیشوای بهائیت) نیز مشاهده میکنیم. 7 به قول ویلیام هاچر و دوگلاس مارتین، مورخان بهائی معاصر مینویسند: «میرزا تقی خان صدراعظم ایران... مقتدرترین دشمن امر بدیع [=بهائیت] شمرده میشود» .8
امیرکبیر، حسینعلی بهاء را نیز در 1267 به کربلا تبعید کرد 9 و دایی و سرپرست باب (حاجی سید علی تاجر شیرازی) را نیز که در توطئه ترور امیر با بابیان همدست بود دستگیر و، به علت عدم اظهار توبه، به مجازات رساند. 10
براین سیاهه باید نام قرهالعین را نیز افزود. قرهالعین از پیشگامان بابیت در زمان ناصرالدین شاه بود که عملیات کشف حجاب و رفتن وی با چهرهای بزک شده و عریان به میان مردان بابی و همخوابیش با سران بابیه (که در تاریخ از آن، با عنوان رسوایی بَدَشت یاد میشود) 11 ثبت تاریخ است و حتی مورخین بابی و بهائی نیز بدان اشاره دارند. 12 به قول کسروی: خروج قرهالعین «از خانه شوهر و همراهیش با مردان و آن داستان بدشت که خود بهائیان پوشیده نـداشـتـهاند، دستاویز دشمنان بیشتر گردیده تا دستاویز دوستان. این است در کتابها دیده میشود که خواهر عبدالبهاء که بهائیان او را همپای فاطمه زهرای شیعیان میشمارند در نامه خود به بهائیان تهران چنین نوشته: قره العین یک دفعه بیحکمتی کرد و هنوز از کله مردم نمیتوانیم بدرآوریم» .13 نورالدین چهاردهی «از افراد ثقه ازلیها» شنیده است که «طاهره در زمان زندانی بودن خود تقاضای ملاقات با ناصرالدین شاه نمود و شاه مایل به ازدواج با او بود. درباریان [بخوانید: امیرکبیر] از ملاقات طاهره بیمناک شده و وهم داشتند که... زیبایی او موجب شود که شاه مفتونش گردد، لذا مرگ او را جلو آوردند» .14
بابیان در صدد ترور امیر نیز برآمدند، که البته با هشیاری و درایت وی، دستگیر و به جزای عمل خود رسیدند.15
|
بزرگوار مردی بود قائم مقام فراهانی ـ صدراعظم شریف، ضد استعمار و شهید عصر قاجار، که در تیزبینی سیاسی و نکتهدانی ادبی، شهره تاریخ است ـ میرزا تقی خان امیرکبیر را از کودکی میشناخت. چه، پدرش (کربلایی قربان) همشهری و خدمتگزار قائم مقام بود و تقی کوچک نیز در مجلس درس فرزندان قائم مقام شرکت میجست. قائم مقام، تقی نوجوان را (به لحاظ استعداد) بر پسران خود ترجیح بسیار مینهاد و یک روز که با مشاهده نامهای از امیر، از نکتهسنجی وی سخت به شگفت آمده بود، به یکی از دوستانش چنین نوشت: «حقیقت، من به کربلایی قربان حسد بردم و بر پسرش میترسم... این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار میگذارد» . میرزا تقی خان بیهمتا است بد نیست داوری رابرت واتسون، عضو مهم سفارت انگلیس (سفارتی که در توطئه بر ضد امیر، پیشگام بود) را نیز در مورد امیر بشنویم: «در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان ثبت تاریخ جدید است، میرزا تقی خان امیرنظام بیهمتا است. دیوجانس [ حکیم وارسته و مشهور یونانی] روز روشن با چراغ در پی او میگشت. به حقیقت، سزاوار است که به عنوان «اشرف مخلوقات» بشمار آید. بزرگوار مردی بود» .1 همو درباره امیر مینویسد: «میرزا تقی خان بر آن شد که نیکبختی مادی مردم را فراهم کند و تمایلات نکوهیده آنان را مهار گرداند. این وزیر، هدفی از آن هم عالیتر داشت؛ هرآینه تدابیرش استمرار مییافت، در اخلاق و کردار ایرانیان تغییری اساسی و ریشهدار تحقق میپذیرفت» .2 ------------- پینوشتها: 2. امیر کبیر و ایران، ص 318. 1. امیر کبیر و ایران، فریدون آدمیت، خوارزمی 1355، ص 3. |