تأثیر فراماسونری بر جریان روشنگران فرانسوی نیز بسیار واضح و آشکار است. «ژان ژاک روسو»(15)، «مونتسکیو»(16)، «ولتر»(17)، «دیدرو»(18) و «دایرهالمعارف نویسان»، همگی آنها عضو تشکیلات شناخته شده مذکور هستند. چنانکه نشریه ارگان ماسونهای ترکیه به نام «معمارسینان»(19) مینویسد: «در سال 1789 توسط اندیشمندان ماسون انقلاب فرانسه پایهگذاری شد».
در آغاز این نوشته، هنگامی که از خاستگاه بهشتهای زمینی و ریشه عبرانی آن بحث میکردیم مطلبی را به نقل از آلیا عزت بگوویچ نقل نمودیم. وی در ادامه میافزاید:
«کلیه کودتاها و انقلابها، اتوپیاها، سوسیالیزمها و دیگر جریانها که خواستار دستیازی به بهشت زمینی هستند ریشه در عهد عتیق (تورات) دارند و کنه آنها یهودی است.»
وی در ادامه این نظر نکته جالب توجه دیگری را به شرح زیر عنوان مینماید:
«… فلسفه ماسونی که بشارت دهنده رنسانس انسانی بر مبنای شالوده علمی میباشد خود، پوزیتویستی و یهودی است. در صورتی که رابطه درونی و بیرونی پوزیتویسم، ماسونگری مورد کنکاش قرار میگرفت بسیار جالب توجه میبود.
چنین بررسی و پژوهشی تنها ناظر بر بعد فکری و نظری موضوع نبوده بلکه میتواند مبین تأثیرات و ارتباطات (متقابل) آنها (با یکدیگر) باشد.»(1)
حقیقتاً همچنین تحقیق و پژوهشی ارتباطات و تأثیرات (متقابل) آنها را شفاف و علنی میسازد و در صورت بررسی و تحقیق در خصوص رهبران (جریان) روشنگری، تأثیرات ماسونگری مطرح شده توسط عزت بگویچ را به وضوح مشاهده میکنیم.
ما در اینجا تلاش نخواهیم کرد تا اثبات کنیم که ماسونگری همان «پوزیتویسم و یهودیگری» است. این حقیقتی است که در ارتباط با آن تاکنون مطالب زیادی نوشته شده و بر همگان عیان و آشکار است. همچنین پیوندهای ماسونگری خصوصاً با یهودیگری، خود میتواند موضوع یک کار تحقیقی و پژوهشی مستقل باشد. ما در این فرصت به بررسی پیوندهای ماسونگری و جریان روشنگری و همینطور ماسونگری و «باطنیگری عبرانی»(2) بسنده میکنیم:
در اینکه یکی از اولین بنیانگذاران جریان روشنگری و یا حداقل از پیشاهنگان آن در انگلیس «فرانسیس بیکن»(3) است، اجماع نظر وجود دارد.
بیکن، با فرآوری معرفت نظری مبتنی بر تجربه، الهامبخش روشنگران دنبالهرو خود بود. بیکن همچنین اتوپیاپی دارد (جزیره بن سالم). او متوجه میشود که «یهودیان برای خدا نذر و نذورات زیادی میکنند.
بنا به اعتقاد همگان «جوابین، نامی است مرکب از نام دو ستون که در آستانه ورودی معبد مقدس سلیمان برپا بوده و در تورات از آن نام برده شده است.» (4)
راستی چرا اتوپیای فرانسیس بیکن این همه تحت تأثیر (فرهنگ) عبرانی است. آیا بیکن خود یک یهودگرا است و یا اینکه عضوی از یک تشکیلات یهودگرا میباشد؟
در واقع فرانسیس بیکن عضو یک چنین تشکیلاتی است. او یک ماسون و پیشاهنگ در «حرکت علمانیگری» است.(5)
پیامهای موجود در اتوپیای او که حامل نشانههای (فرهنگ) عبرانی است از سوی «برادران»(6) دنبالهرو او به خوبی مورد ستایش قرار خواهد گرفت.
بیکن در سال 1645 یعنی 19 سال پس از انتشار (کتاب خود) «آتلانتس جدید» با معرفی «خانه دانش»(7) تحت عنوان Invisible College اولین گردهمایی خود و یاران خود را آغاز میکنند.
ویژگی مشترک تمامی اعضای کالج مذکور بدون استثنا ماسون بودن آنهاست.(8)
اعضای Invisible College بعدها وظیفه بسیار مهمی را عهدهدار شدند و در راستای بازگشت مجدد یهودیان به انگلیس کمک بزرگی به کرامول کردند.
کالج مذکور بعدها ضمن تبدیل شدن به یک نهاد رسمی تحت حمایت «چارلز دوم» شاه پروتستان به «انجمن پادشاهی لندن برای توسعه دانش طبیعی»(9) تغییر نام میدهد. در سال 1671 نیوتن(10) به عضویت این انجمن پذیرفته میشود و در سال 1703 نیز به عنوان رئیس انجمن انتخاب میگردد. علاوه بر نیوتن، کریستوفر ورن(11)، روبرت بویل(12) و جان لاک(13) و شخصیتهای مشابه دیگری به این انجمن میپیوندند. «رویال سوسایتی» در قرن 18 و 19 به ترتیب به یکی از قلعههای مهم خردگرایی و پوزیتیویزم بدل میگردد. دیگر شخصیتهای مهم جریان روشنگری انگلستان از جانب همان نهاد ماسونی مورد حمایت قرار میگیرند. قانون اساسی آماده شده توسط جان لاک برای کلنی مستقر در کارولینای جنوبی که مبانی ماسونگری را در صدر برنامه خود قرار داده مورد تأیید قرار میگیرد.(14) در حقیقت کارولینای جنوبی(بعدها) اولین قلعه بزرگ تشکیلات ماسونی آمریکا میگردد.
تأثیر فراماسونری بر جریان روشنگران فرانسوی نیز بسیار واضح و آشکار است. «ژان ژاک روسو»(15)، «مونتسکیو»(16)، «ولتر»(17)، «دیدرو»(18) و «دایرهالمعارف نویسان»، همگی آنها عضو تشکیلات شناخته شده مذکور هستند. چنانکه نشریه ارگان ماسونهای ترکیه به نام «معمارسینان»(19) مینویسد: «در سال 1789 توسط اندیشمندان ماسون انقلاب فرانسه پایهگذاری شد. گفتنی است که بیانیه حقوق بشر که در بردارنده مفاهیم بنیادی آزادی برابری و برادری است توسط افرادی مثل مونتسکیو، ولتر، روسو و دیدرو تدوین شده است.»(20)
با توجه به اینکه مدارک و اسناد زیادی در ارتباط با (تاریخ) ماسونگری در آلمان موجود نمیباشد بررسی جریان روشنگری آلمان از این دیدگاه ممکن نیست. اما مکتب آلمان نیز دارای بعضی ارتباطات قابل توجه (در این رابطه) میباشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
در این میان سؤال اصلیای که باید به آن پاسخ داده شود این است که چرا علمانیون عموماً ماسون بودهاند؟
شاید هم اصحاب روشنگری یا «نور و ضیاء» - که در ادبیات ماسونی به مفهووم «هدایت» و راهیابی است – روشن شدهاند، و خلاصه اینکه در فلسفه ماسونگری ماهیت حقیقی آنچه که لباس روشنگری بر تن کرده است چیست؟
قبل از اینکه به این سؤال پاسخ داده شود لازم است تا منبع اصلی ماسونگری و چیستی این منبع روشن گردد و پس از آن میتوان فهمید که آیا این منبع اصولاً با روشنگری نیز ارتباط دارد یا خیر.
آموزهای که منبع اصلی «فلسفه ماسونی» است، «منبع و شالوده باطنیگری عبرانی» یعنی «کتاب کابالا» است.
اصولاً رابطه ماسونگری با کابالا موضوعی است که باید به صورت مفصل مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. ما در اینجا فقط به بیان چند نکته کوچک از منابع ماسونگری بسنده میکنیم. به عنوان مثال: نشریه «New Age» ارگان انتشاراتی ماسونهای آمریکا، رابطه ماسونگری و کابالا را چنین توصیف میکند:
«کابالا گشاینده درهای شعور و معرفت و موجب انبساط روح و عامل ظهور و پیدایی ارزشهای معنوی است. ماسونگری، آن (کابالا) را در راستای فهم (فلسفه) زندگی انسان ضروری معنوی میداند.»(21)
در منابع ماسونگری ترک نیز با چنین تلقیهایی از کابالا روبهرو میشویم:
«مشاهده میکنیم که یهودیگری، خارج از کتاب مقدس دارای (یک سلسله) آداب و سنن سری (سنتشناسی – کابالا)(22) میباشد و تنها کسانی که بر آن واقف باشند معنی حقیقی کتاب مقدس را میفهمند ما نیز میکوشیم تا فلسفه عالیای را که حول محول (کابالا) شکل گرفته درک کنیم.»(23)
- وابستگی اومانیستها به کابالا
آیا ماسونگری به خاطر کابالا، به عنوان کتاب آداب و سنن سری عبرانی و درک جوهره فلسفه عالی شکل گرفته حول محور آن، روشنگری و علمانیگری را مورد پشیمانی قرار میدهد؟
آیا این حمایت از آن فلسفه عالی ناشی میشود؟
برای پاسخ دادن به این سؤال به ناچار باید رابطه موجود بین روشنگری و فلسفه عالی یاد شده را مورد بررسی و کندوکاو قرار دهیم.
- جذبه و تأثیر کابالا بر اومانیست ها
کابالا که نفوذ و تأثیر آن در جای جای حرکت اصلاحات به چشم میخورد در ارتباط با جریان انسانمداری (اومانیسم) نیز نقش بزرگی را به عهده داشت.
اومانیسم یا انسانمداری جریانی بود که در اواخر عصر میانه (قرون وسطی) به طور خاص در ایتالیا سر برداشت. حرکتی بود که توسط بعضی از روشنفکرانی که منابع روم و یونان قدیم را مورد مطالعه قرار داده و علیه اعتقادات کلیسای کاتولیک قد علم کرده بودند به وجود آمد. نکته جالب توجه در این رابطه اینکه ریشه و بنیاد جریان اومانیسم نیز که در روند جدایی اروپا از دین و رویکرد به کاپیتالیسم و کاپیتالیستی شدن آن نقش داشت در حقیقت ریشه و بنیادی عبرانی دارد.
«وابستگی اومانیستها به کابالا» که در تاریخ رسمی زیاد به آن پرداخته نمیشود از طرف مالاچی مارتین(24) نویسنده مشهور و استاد انستیتوی پاپی کتاب مقدس واتیکان(25) مورد یادآوری قرار میگیرد. وی در کتاب مطول خود با عنوان:
The keys of this Blood: the struggle for wotld Dammination Between pope John Paul 11 mikhail Gorbachev and the capitalist West
موضوع کشمکش صدها ساله در میان سه جهان کاتولیک، کاپیتالیسم و سوسیالیسم را مورد بررسی قرار داده است. وی از ماسونگری و «نفوذ عبرانی» به عنوان عنصر بسیار مهم در این کشمکشها سخن به میان میآورد. مارتین از
«فاکتور عبرانی» که در میان اومانیستها به وضوح قابل مشاهده است چنین یاد میکند:
جو آشفته و سردرگمی که خارج از شرایط عادی سالهای اولیه رنسانس ایتالیا ایجاد شده بود موجب آغاز فعالیتهایانجمنهای اومانیستی با هدف ناآرامسازی نظم ایجاد شده گردید.به دلیل اینکه این انجمنها چنین اهدافی را دنبال میکردند، حداقل لازم بود در ابتدای کار اقدامات خود را به صورت پنهانی انجام میدادند. اما علاوه بر پنهانکاری، این انجمنها ویژگی دیگری را نیز صاحب بودند. این انجمنها در مقابل تفاسیر سنتی کلیسا و دیگر منابع حاکمیت و محدودیتهای فلسفی فکری و دینی اعمال شده از جانب کلیسا را در محافل خصوصی و سیاسی مورد اعتراض قرار میدادند. این جمعیتها در ارتباط با آیات خاص کتاب مقدس تفاسیر متفاوتی داشتند. آنها این فهم خود را از تعدادی مذاهب و منابع مافوق طبیعی واقع در شمال آفریقا خصوصاً مصر دریافت میداشتند و در رأس اینها نیز کابالای یهود قرار داشت. کابالای یهود بیانگر علم انسان فانی نسبت به قدرت الهی و چگونگی انتقال آن به خود در محدوده مرزهای موجود بین خدا و انسان، در سنت موسی (ع) است. احکام تورات یافتن آمادگی مقدماتیای است که قبل از روبهرو شدن با کابالا دستیازی به آن لازم است و این امر در جهان مادی انسان تأثیرات و تغییرات بزرگی را موجب خواهد گردید.
اومانیستهای ایتالیا در ارتباط با کابالا، ضمن اینکه با زمان پیش رفتند، این منبع را به عنوان یک راهنمای عمل پذیرفتند. مفهوم «گنوسیس»(26) (سنت ما ورای طبیعیای که در اوان مسیحیت زاییده شد و باز با کابالا در ارتباط است) را مجدداً تفسیر نمودند و این مفهوم را در سطح وسیعی به حالت دنیامداری درآوردند، کاری که میخواستند بکنند این بود که از طریق کابالا نیروهای پنهان طبیعت را در راستای اهداف سیاسی- اجتماعی مورد استفاده قرار دهند.
قبل از روشنگری و عصر دانش یعنی در سالهای قبل از آغاز عصر روشنگری و عصر دانش و قبل از به حرکت درآمدن جریان عقلیگری توسط فرانسیس بیکن در قرن 17، اومانیستها آن را آغاز نموده بودند. این حرکت شامل (علم) سیمیا(27) بود.
از این علم در کنار دیگر علوم به کابالیستیک تعبیر میشد. سیمیا قدرت تغییر ساختار عنصری مواد و در رأس آنها فلزات بود. آنچه که اومانیستهای کابالائیست به دنبال آن بودند در حقیقت ماده معدنی (سنگ جادویی) بود که بتوانند با آن جوهر فلزات پایه را تغییر دهند. به عنوان مثال آنها باور داشتند که با این ماده قدرت تبدیل نمودن مس به طلا را خواهند داشت. همراه با آن مهمترین هدف کابالائیستها تلاش برای دستیابی به دانش سری مرتبط با قدرت طبیعت و افسانه مربوط به سنگ فیلسوف (سنگ جادو) و استحصال قدرتی بود که با آن بتوانند دنیا را از نو بسازند. اعضای انجمنهای اومانیستی اعلام میداشتند که در جستجوی معمار بزرگ کائنات و وقف نمودن خویش برای اویند. نام این معمار بزرگ کائنات از چهار حرف مقدس عبرانی یعنی YHWH (یهوه) تشکیل شده بود. یهوه نام خدای یهود است. نامی که از سوی میرندگان و فناپذیران قابل تلفظ نخواهد بود. به همین علت اومانیستها سمبولهایی مثل پیرامیت و چشم را نیز که عموماً عاریت گرفته شده از منابع مصری است مورد استفاده قرار دادند. انجمنهای اومانیستیای که قبل از رنسانس پدید آمده بود در طول زمان به قدرتهای بینالمللی دینی و سیاسی و اجتماعیای بدل شدند که اتحادهای اروپایی را شکل داده و مقدرات جهانی را رقم میزدند.
گسترش اندیشههای اومانیستی به سمت شمال (اروپا) و پذیرفته شدن آن (در آن نواحی) در قرن 15م. با کمک و مساعدت اصلاحات پروتستانیستی صورت پذیرفت. همانگونه که مشخص است اولین معمارانا این اصلاحات مارتین لوتر، فیلیپ ملانچتون(28)، جوهانس روچین(29) و جان آموس کومینسکی(30) میباشند که خود به مکتبهای نهانگرای مختلفی وابسته بودند.(31) مورد توجه قرار گرفتن عنوان «معمار بزرگ کائنات» که به همان YHWH یا خدای یهود دلالت دارد، از سوی اومانیستها، خود بیانگر تأثیر و نفوذ (باورهای) عبرانی بر آنها بود.
- پیوندهای جریان روشنگری و باطنیگری عبرانی
مالاچی مارتین در سطور بعدی(کتاب خود)، از اشتراکات ماسونها و اومانیستها سخن به میان میآورد:
در این فاصله در دیگر مناطق شمالی اروپا اتحادیهای مشترک با اومانیستها شکل گرفت. اتحادیهای که هیچکس اهمیت آن را در آن زمان درک نکرد… در قرن سیزدهم که شکلگیری جمعیتهای اومانیست – کابالائیست نوبه نو آغاز شده بود، در انگلیس، اسکوچیا و فرانسه نیز جمعیتهای بنای عصر جدید در حال پدید آمدن بود. این جمعیتها آرام آرام به صورت لژهای ماسونی درآمدند و در آن دوران هیچکس نمیتوانست حدس بزند که بین ماسونها و اومانیستهای ایتالیا همفکری وجود دارد. ماسونگری نیز همانند اومانیستها از کلیسای کاتولیک روم فاصله گرفته و همانند اومانیست مذهبهای ایتالیا خود را در لوای پردهای از رمز و راز پنهان داشت.
این دو گروه جهات مشترک دیگری نیز داشتند، چنانکه از اسناد و نوشتههای به جا مانده از ماسونگری بر میآید باور و اعتقاد به «معمار بزرگ کائنات» به همان شکل از سوی ماسونها نیز پذیرفته شده بود. این معمار بزرگ (متفاوت از نظر سنت کاتولیکی) بخشی از جهان مادی و ساختار و تفکر و اندیشه تنویر شده (عصر روشنگری) است.
این باور جدید (پذیرفته شده از جانب اومانیستها و ماسونها) هیچ وجه تشابهی با اندیشه و اعتقادات مسیحیت کلاسیک نداشت، بسیاری از مفاهیم همچون گناه، دوزخ، بهشت، پیامبران، ملائکه، عالمان و پاپ (از جانب این باور) مورد انکار قرار میگرفت.(32)
نصیر صاحبخلق
پاورقی ها:1.Alia izzet begovic Dogu ve Bati Arasinda Islam SF.277.
2.Mistisizzm.
3.Fransis Bacon.
4.JohJ. Rooobinson, Born in Blood: the Tost Secrets of Freemasonry. M. Evans & Company New York, 1998, P.286.
5.همان منبع، صفحه 286.
6.یک اصطلاح ماسونی است.
7.همان منبع پیشین، صفحه 284.
8.Lucien Wolf American Elements in the Resettlement, P.76.
9.The Royal society of London for the improvement of natural Knowledge Royal society.
10.New ton.
11.Christopher Wern.
12.Robert Boyle.
13.John Locke.
14.John J Robinson Born in Blood:the lost secre of Freemasonry M. Evans company New York, 1989, P.285.
15.Rousseau.
16.Montes quiel u.
17.Voltaire.
18.Diderot.
19- مجله معمارنسیان، چاپ ترکیه ، شماره 6 ، صفحه 66
20. New Age No. 77, P.37.
21. New Age, No.77, P.37.
22. Tradition Oral Kabbala.
23. Selamet mahfili 4. Konferans. Sf. 48.
24.Malachi Martin.
25. Vaticans Pontifical Biblical Institute.
26. Gnosis.
27.سیمیا یا علم حروف، علم طلسم و جادو و علم مجسم ساختن چیزهایی موهوم در نظر دیگران است. در قدیم صاحبان این علم برای حروف طبایعی مرموز قایل شده و مدعی بودند که به وسیله حروف و اسماء میتوان در عالم طبیعت تصرف کرد، و یا اینکه در قوه تخیل و تصور دیگران نفوذ کرد و چیزهایی را که وجود ندارد در نظر آنان مجسم ساخت.(فرهنگ عمید).
28.Philip Melanch thon.
29.Johanns Reuchein.
30.Jon Amos Komensy.
31.Malachi Martin, the keys of this Blood, P.519-521.
32.همان منبع، صفحات 522-521.
منبع: کتاب پروتستانتیزم و پیورتیانیسم و مسیحیت صهیونیستی ، نوشته نصیر صاحب خلق، انتشارات هلال، سال 1383