ارسال شده توسط امیـــــــــــر مرشدی در 90/4/11:: 9:38 عصر
یکی از افرادی که در قیام مختار نقش مهم و مؤثّری داشت ، ابراهیم ابن مالک اشتر بود که به جرأت می توان گفت که در این قیام نقشی فعّال داشت .
چهره ای مانند ابراهیم موجبات اعتلای هر چه بیشتر مختار را فراهم آورده بود و موفقیت های بسیاری را نصیب قیام کرده بود.
ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد و به همراه او قیام بزرگ شیعیان عراق را به راه انداخت . او پس از آغاز قیام و بدست گرفتن امور کوفه به عنوان فرمانده کل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید
شخصیت نافذ ابراهیم و فکر بلند و شجاعت و کاردانی او در امور جنگ از یک سو و علاقه شدید و اخلاص او نسبت به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر(ص) از سوی دیگر و سایر صفات برجسته ای که در وجود ابراهیم جمع شده بود، مختار و سران شیعه عراق را به پیوستن او به قیام امیدوار کرده بود. آن ها او را مایه امید و پشتیبانی قوی و فرماندهی لایق برای قیام می دانستند،[8] پس تصمیم گرفتند که با ابراهیم ملاقات و او را به قیام دعوت نمایند ؛ از این رو پس از فراهم آمدن مقدمات قیام و پیش از اعلان آن تنی چند از سران شیعه با مختار ملاقات کردند و پیشنهاد دادند که اگر مردی چون ابراهیم فرزند مالک اشتر به ما بپیوندد، امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت.
مختار از این پیشنهاد استقبال کرد و آن ها را نزد ابراهیم فرستاد تا مسأله را با او در میان بگذارند. در مذاکراتی که بین سران و مختار با ابراهیم پیش آمد ، آن ها نزد ابراهیم رفتند و ضمن بیان موضوع هدف از قیام خود را تنها خون خواهی امام حسین(ع) و اهل بیت او بیان کرده و متذکر شدند که از سوی اهل بیت پیامبر(ص) در این کار اجازه نیز دارند . ابراهیم در این جلسه در پاسخ به بزرگان کوفه شرط کرد که در صورتی دعوتشان را می پذیرد که فرماندهی قیام با او باشد ؛ اما سران شیعه نپذیرفته ، رهبر قیام را مختار معرفی کردند که از سوی محمد بن حنفیه عهده دار این امر گردیده است.[9]
سه روز پس از این جلسه مختار و ده نفر از سران قوم به خانه ابراهیم رفتند، پس از تعارفات معمول مختار، نامه ای به ابراهیم داد و مدعی شد که نامه حنفیه است که برای ابراهیم فرستاده است.[10]
ابراهیم به جهت عنوان نام «مهدی» بعد از نام محمد حنفیه، در صحت نامه تردید کرد؛ اما مختار و بزرگانی که همراه مختار آمده بودند، به صحت مفاد نامه شهادت دادند.[11] ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد و به همراه او قیام بزرگ شیعیان عراق را به راه انداخت . او پس از آغاز قیام و بدست گرفتن امور کوفه به عنوان فرمانده کل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید .
بارزترین عرصه ظهور ابراهیم
جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ سپاه بیست هزار نفری عراق بر لشکر هشتاد و سه هزار نفری شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد فائق آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد .[12]
ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد و آنجا را فتح کرد .[13]
دشمن از هر ابزاری برای تفرقه استفاده می کند !
در میان راه دشمن ، در میان مختار وابراهیم اختلاف افکنده وبه تفرقه افکنی پرداخت .این حیله دشمن موجب شد که میان ابراهیم ومختار جدایی وفاصله ایجاد شده و گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می ورزید[14] و حتی گفته شده به نامه های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه اش از قوای مصعب ، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت .[15]
همین کناره گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار ، مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود ، را با خود همراه سازند ؛ از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد .[16] نامه ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان - خلیفه اموی شام - به دست ابراهیم رسید . ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود ، پس نامه ای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین - مقر حکومت خود - حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد .[17]
سرانجام ابراهیم در سال 72 هجری در پی شکست لشکر عراق از سپاهیان عبدالملک مروان که برای تصرف عراق به جنگ مصعب بن عمیر فرستاده شده بودند، در 13 جمادی الاولی در سن چهل سالگی کشته شد[18]-[19] و نزدیک سامراء به خاک سپرده شد .[20]
پی نوشت ها : [1].ابن حزم اندلسی؛جمهرة انسابالعرب،دارالکتب العلمیه،بیروت،1418،ص415وطبری? ?تاریخ الطبری،تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،چاپ دوم،1967،ج11،ص664.
[2].امین؛محسن؛اعیان الشیعه،چاپ اول1983،ج2،ص200
[3]. ذهبی؛ تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، چاپ دوم، 1993، ج5، ص344.
[4]. بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج6، ص389 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص19 و مسکویه، ابو علی؛ تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج2، ص148.
[5]. منقری، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، ص441 و ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، ج8، ص81.
[6]. اعیان الشیعه، پیشین، ص200.
[7]. همان ، ج2، ص200.
[8].انساب الاشراف، پیشین، ص385 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص30 و تجارت الامم، پیشین، ص141 و اخبار الطوال، پیشین، ص288.
[9]. تجارت الامم، پیشین، ص142.143و تاریخ الطبری،پیشین، ص15-16و ابن اعثم کوفی؛الفتوح،تحقیق علی شیری، چاپ اول،1991،ص229.
[10]. انساب الاشراف، پیشین، ص385. 386و تاریخ الطبری،پیشین،ص16- 17 و ابن اثیر؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص215.
[11]. همان و انساب الاشراف، پیشین، ص385 - 386 و الکامل، پیشین، ص215.
[12]. الکامل، پیشین، ص261 و تاریخ الطبری، پیشین، ص86.
[13]. انساب الاشراف، پیشین، ص447 و تاریخ الطبری، پیشین، ص92 و اخبار الطوال، پیشین، ص296 و تجارب الامم، پیشین، ص236.
[14]. تاریخ الطبری، پیشین، ص95.
[15]. الفتوح، پیشین، ج6، ص287.
[16].تاریخ الطبری،پیشین،111- 112و الکامل،پیشین،ج4،ص275و الفتوح،پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213
[17]. الکامل، پیشین، ص275 و الفتوح، پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213.
[18]. انساب الاشراف، پیشین، ج7، ص91 و الکامل، پیشین، ج4، ص326 و تجارب الامم، پیشین، ص236.
[19]. البته این سن با توجه به روایت منقری و ابن ابی الحدید که او را با وجود سن کمش، یکی از حاضرین در جنگ صفین می دانند بعید به نظر می رسد. وقعة صفین، پیشین، ص441 و شرح نهج البلاغه، پیشین، ص81.
[20]. زرکلی، خیرالدین؛ 1986، ج1، ص58.
کلمات کلیدی :