ارسال شده توسط امیـــــــــــر مرشدی در 88/5/3:: 5:17 عصر
فراماسونری بیخدا نیست، اما مفهومی که به عنوان خدا پذیرفته با آنچه در مذاهب وجود دارد متفاوت است. خدای ماسونری یک کمال اعلی است که در اوج تکامل است. ما با نکوهش وجود درونی خود، هوشمندی و تقوا میتوانیم از فاصله میان خود و او بکاهیم. این خدا از خصایص خوب و بد انسانها برخوردار نیست, به آن شخصیت داده نمیشود و راهنمای طبیعت یا انسان به حساب نمیآید. آن معمار کائنات بزرگ و یگانگی و تناسب خود است. آن کلیت همه مخلوقات جهان است؛ یعنی قدرت کلی و انرژی که همه چیز را در بر میگیرد. با این حال نمیتوان پذیرفت که نقطه شروع بوده باشد... این موضوع یک معمای بزرگ است.16
با نظر به همان کتاب روشن میشود که زمانی که فراماسونها از معمار بزرگ کائنات سخن میگویند مقصودشان طبیعت است. آنها طبیعت را میپرستند:
جز طبیعت هیچ قدرت دیگری عامل افکار و فعالیتهای ما نیست... اصول و عقاید فراماسونری حقایق علمی هستند که بر پایههای علمی استوارند و قدرت طبیعت جزئی از آن است. بنابراین، حقیقت کامل خود تکامل و انرژی است که طبیعت را فرا میگیرد.17
مجله فراماسونری ترکیه با نام «معمار سنان» به بیان همین فلسفه میپردازد:
معمار بزرگ کائنات، تمایلی به ابدیت و دخول به ابدیت و جاودانگی میباشد و برای ما یک راه است و ما را مستلزم جستوجوی کمال مطلق در ابدیت میکند. آن میان زمان حاضر و هوشیاری فاصله ایجاد میکند.18
ماسونها خداپرست نیستند اما به مفاهیمی چون طبیعت، تکامل و بشریت ایمان دارند و به کمک فلسفه خود آن را خدا ساختهاند. با نگاهی اجمالی به ادبیات ماسونی در مییابیم که این سازمان چیزی جز اومانیسم سازمان یافته نیست. همینطور میفهمیم که هدف آن ایجاد نظامی سکولار و اومانیست در سراسر جهان است. این اندیشهها در میان اومانیستهای قرن چهاردهم اروپا شکل گرفت و ماسونهای امروز هنوز همین اهداف را دنبال میکنند.
پرستش انساننشریات داخلی ماسونها به تفصیل به تشریح فلسفه سازمان و دشمنیشان با یکتاپرستی میپردازند. در این نشریات توضیحات، تفاسیر، نقل قولها و حکایات بیشماری دربارة این موضوع وجود دارد.
از مشهورترین اومانیستهای قرن چهاردهم فردی بود با نام «پیکودلا میراندولا»19 پاپ اینوسنت هشتم در سال 1489 کتاب او را به دلیل داشتن عقاید بدعتآمیز محکوم کرد. میراندولا نوشت، در دنیا چیزی بالاتر از شکوه انسان وجود ندارد. کلیسا این عقیده را بدعتآمیز و به معنای پرستش انسان یافت. در حقیقت نیز چنین است. چون هیچ موجودی شایسته تکریم نیست. بشریت تنها آفریده خداوند به شمار میرود.
امروزه ماسونها عقیده بدعتآمیز میراندولا را هر چه آزادانهتر اعلام میکنند. به عنوان نمونه در یک کتابچه ماسونی آمده است:
جوامع اولیه ضعیف بودند و به دلیل این ضعف، قدرتها و پدیدههای اطراف خود را خدا قلمداد میکردند اما فراماسونری تنها انسان را خدا میداند.20
بر مبنای عقاید غلط ماسونری، انسانها خدایان میباشند ولی تنها استاد اعظم در مقام خدایی کامل میشود. راه رسیدن به این مقام انکار خداوند و رد بندگی اوست. نویسندهای به نام «جی.دی.باک» در کتاب خود با عنوان فراماسونری رمزی این حقیقت را چنین بیان میکند:
فراماسونری تنها بشر را به عنوان خدا میپذیرد... بنابراین بشر تنها خدای ماست.21
به نوشته یک نشریه ترکی، اومانیسم فراتر از موعظههای خشک عقاید مذهبی، بلکه مذهبی واقعی است و اومانیسم ما که معنای حیات در آن ریشه مییابد، امیالی را که جوانان از آنها آگاه نیستند، ارضا خواهد نمود.22
ماسونها چگونه به این مذهب میپردازند؟ برای پاسخ باید نگاه بیشتری به پیامهای آنان بیندازیم.
نظریه اومانیستی اخلاقامروزه در بسیاری از کشورها ماسونها در تلاشند تا خود را به جامعه معرفی کنند و با استفاده از کنفرانسهای مطبوعاتی، پایگاههای اینترنتی، تبلیغات روزنامهای و بیانیهها، خود را به عنوان سازمانی معرفی میکنند که تنها در جهت مصلحت جامعه فعالیت میکند. حتی در برخی کشورها سازمانهای خیریهای وجود دارند که از حمایت ماسونها برخوردارند.
مطمئناً نمیتوان جلوی فعالیتهایی را که به مصلحت جامعه صورت میپذیرد، گرفت. ما نیز مخالفتی با آنها نداریم. اما در پس ادعای آنان پیام فریبندهای نهفته است. ماسونها مدعی اخلاق بدون مذهب هستند و ادعا میکنند میتوان بدون مذهب دنیایی اخلاقی ایجاد کرد. هدف آنان از فعالیتهای خیریه نیز گسترش این پیام در جامعه میباشد.
مختصراً خواهیم دید چرا این ادعا فریبنده است، اما قبل از آن بهتر است نظرات ماسونها را در این باره بررسی کنیم. در «پایگاه اینترنتی ماسونها» امکان «اخلاق بدون مذهب» چنین تشریح شده است:
انسان چیست؟ از کجا آمده و به کجا میرود؟... آدمی چگونه زندگی میکند؟ چگونه باید زندگی کند؟ مذاهب سعی میکنند به کمک اصول اخلاقی که برقرار کردهاند به این سؤالات پاسخ دهند. با این حال اصول خود را با مفاهیم لاهوتی چون خدا، بهشت، جهنم و عبادت تشریح میکنند. مردم نیز باید اصول آنها را بدون وارد شدن به مسائل ماوراء الطبیعی که باید بدون درک به آنها ایمان آورند، دریابند. فراماسونری قرنهاست به اعلام این اصول از جمله آزادی، برابری، برادری، صلح، دموکراسی و غیره پرداخته است. اینها فرد را کاملاً از عقاید مذهبی آزاد میکنند در حالی که اصول زندگی را همچنان آموزش میدهند. مبنای آنها نه در مفاهیم لاهوتی، بلکه درون هر فرد بالغی که بر این کره خاکی زندگی میکند، وجود دارد23.
ماسونها با این طرز تفکر با مؤمنان به خدا و اعمال نیکو برای کسب رضایت او کاملاً مخالفند. به نظر ایشان همه چیز باید محض خاطر بشریت صورت گیرد. این طرز تفکر را میتوان در کتابی که از سوی لژهای ترکیه به چاپ رسیده به روشنی تشخیص داد:
اصول اخلاقی ماسونی بر اساس عشق به انسان بنا نهاده شدهاند و خوب بودنی را که از طریق امید به آینده، منفعت، پاداش و بهشتی را که در نتیجه ترس از یک انسان، مذهب یا نهاد سیاسی و یا نیروهای ناشناخته فوقالعاده ممکن است به دست آید، به کلی مردود میداند. این نظام اخلاقی خاص، خوب بودنی را تأیید میکند که با عشق به خانواده، کشور، انسانها و بشریت ارتباط داشته باشد. این جنبه از پراهمیتترین اهداف تکامل فراماسونی است. دوست داشتن انسان و خوب بودن بدون چشمداشت و رسیدن به این سطح، تکامل بزرگ است.24
ادعاهای بالا بسیار گمراه کننده هستند. بدون تأدیب اخلاقی مذهب هیچ نوع حس فداکاری برای جامعه به وجود نمیآید و در جایی که چنین چیزی به انجام برسد، همه چیز ظاهری است. کسانی که عاری از اصول اخلاقی مذهب میباشند، نسبت به خداوند احساس خشوع و احترام ندارند و در جایی که خشوع خداوند در میان نباشد انسانها فقط به دنبال منافع خود میگردند. وقتی انسانها احساس کنند منافع شخصیشان در خطر است نمیتوانند به اظهار عشق حقیقی، وفاداری و شفقت بپردازند و فقط نسبت به کسانی احساس عشق و احترام دارند که برایشان سودی به ارمغان آورد. دلیل آن نیز این است که طبق تصور غلطشان فقط یکبار در این جهان زندگی میکنند، پس باید به هر میزان که میتوانند از آن برگیرند. علاه بر این بر مبنای این عقیده غلط هیچ نوع مجازاتی در مقابل نادرستی عمل زشتی که در جهان انجام میدهند وجود نخواهد داشت.
ادبیات ماسونی مملو از خطابههای اخلاقی است که سعی میکنند این حقیقت را مبهم جلوه دهند. اما در واقع چنین اخلاق بدون مذهبی چیزی نیست جز لفاظیهای دروغین. تاریخ پر است از نمونههایی که نشان میدهند اخلاق، بدون تأدیب نفسی که مذهب به روح انسان عطا میکند و بدون قانون الهی محقق نمیشود. برجستهترین نمونه از این دست انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 بود. ماسونهای محرک انقلاب با شعارهایی که دم از آرمانهای اخلاقی چون «آزادی، مساوات و برادری» میزدند، قیام کردند. با این حال دهها هزار انسان بیگناه به گیوتین سپرده شدند و کشور غرق در خون شد. حتی رهبران انقلاب خود نتوانستند از چنین وحشیگری بگریزند و یکی پس از دیگری قربانی گیوتین شدند.
در قرن نوزدهم «سوسیالیزم» از تصورات امکان ایجاد اخلاق بدون وجود مذهب متولد شد و نتایج فجیعتری به بار آورد. سوسیالیزم به طور فرضی طالب جامعهای عادل وبرابر بود که در آن استثمار وجود نداشته باشد و بدین منظور پیشنهاد داد مذهب را از بین ببرند. با این حال در قرن بیستم در کشورهایی چون شوروی، بلوک شرق، چین، هندوچین، کشورهای مختلف آفریقا و آمریکای مرکزی مردم را در معرض بیچارگی و مصیبت وحشتناکی قرار داد. نظامهای کمونیستی شمار باورنکردنی را به قتل رساندند. رقم کلی به حدود 120 میلیون نفر میرسد. علاوه بر این برخلاف آنچه ادعا میشد عدالت و برابری هیچ گاه در هیچ کشور کمونیستی برقرار نشد. رهبران کمونیست حاکم شامل طبقهای از برگزیدگان بودند. (میلووان دجیلاس، متفکر اهل یوگوسلاوی در کتاب خود با عنوان طبقه جدید25 تشریح میکند که رهبران کمونیسم برخلاف ادعاهای سوسیالیسم دست به ایجاد «طبقه ممتاز» زدند.)
امروز نیز با نگاه به فراماسونری که دائماً به بیان رسمی نظریات خود مبنی بر «خدمت به جامعه» و «فداکاری در راه بشریت» میپردازد، به پیشینه درستی دست نمییابیم. ماسونری در بسیاری کشورها کانون ارتباطات جهت رسیدن به منابع مادی نامشروع بوده است. در رسوایی لژ ماسونی ایتالیا در دهه 1980، ارتباط نزدیک میان ماسونها و مافیا افشا شد و آشکار گردید که مدیران لژ به فعالیتهایی چون قاچاق اسلحه، تجارت مواد مخدر و پولشویی مشغول بودند. در رسوایی بزرگ لژ شرقی فرانسه در سال 1992 و در «عملیات پاکی» در انگلستان، فعالیتهای لژهای ماسونی در کسب منافع نامشروع افشا شد.
این حوادث اجتنابناپذیرند چون همانگونه که ذکر کردیم، اخلاق تنها در جامعهای محقق میشود که تأدیب اخلاقی مذهبی وجود داشته باشد. بنیاد اخلاق از غرور و خودپسندی عاری است و کسانی به آن دست مییابند که به مسئولیت خود در برابر خداوند پی بردهاند. خداوند در سوره حشر, پس از صحبت از فداکاری مؤمنان میفرماید:
مسلماً کسانی که از بخل و طمع نفس خود در امان بمانند به رستگاری واصل میشوند.
این است اساس حقیقی اخلاق. در سوره فرقان ذات واقعی مؤمنان حقیقی چنین تشریح شده است:
بندگان مؤمن الرحمان کسانی هستند که بدون تکبر و خودنمایی در زمین راه میروند و در برخورد با جاهلان به گفتن سلام و خداحافظی قناعت میکنند. و بندگان مؤمن الرحمان کسانی هستند که شب را در محضر آفریدگارشان در حال سجده و نماز میگذارنند. و بندگان مؤمن الرحمان کسانی هستند که به استغاثه عرض میکنند: «خدایا به لطف و کرمت ما را از عذاب جهنم مصون بفرما که شکنجهای سخت و طولانی و دائمی است. و بندگان مؤمن الرحمان کسانی هستند که انفاق و بخشش نه اسراف میکند و نه خست میورزند بلکه میانهرو هستند... و برای آفریدگار خود شریکی قائل نمیشوند... و چون ذکر آیات و معجزات الهی به میان آید بیتفاوت و بیاعتنا و کور و کر نسبت به آن حقایق الهی نمیمانند.26
وظیفه اصلی مؤمنان این است که با خضوع در برابر خداوند سر تسلیم فرود آورند؛ نه اینکه با مشاهده آیات او روی برگردانند، گویی نه میشنوند و نه میبینند. چنین وظیفهای فرد را از خودخواهی نفس، هوسهای دنیایی و جاهطلبیها در امان میدارد. این نوع اخلاق تنها به این وسیله حاصل میشود. به همین سبب در جامعهای که عشق و خشوع الهی و ایمان به خداوند وجود ندارد، اصول اخلاقی برپا نمیشوند و چون هیچ چیز به طور کامل تعیین نمیشوند هر کس بر مبنای خواسته خود خوب و بد را تعیین میکند.
تأسیس دنیای اومانیستیفلسفه اومانیستی که ماسونها به آن مباهات میکنند، بر انکار ایمان به خداوند و پرستش انسان و ستایش او به جای خداوند بنا نهاده شده است. در اینجا سؤال مهمی مطرح است: آیا این عقیده مختص ماسونهاست یا اینکه آنها میخواهند دیگران نیز آن را بپذیرند؟
با نگاه به نوشتههای ماسونی به آسانی به جواب سؤال میرسیم. هدف این سازمان گسترش فلسفه اومانیستی در سراسر جهان و ریشهکنی مذاهب توحیدی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) است.
به عنوان نمونه در مقالهای که در نشریه معمار سینان به چاپ رسیده آمده است:
ماسونها در پی مبدأ مفاهیم شرارت، عدالت و درستکاری، در آن سوی دنیای مادی نیستند. ایشان معتقدند اینها برآیند موقعیت اجتماعی فرد، ارتباطات اجتماعی او و آنچه در حیات خود در کوشش رسیدن به آن است میباشد و میافزاید: ماسونری تلاش میکند این اندیشه را در سراسر جهان منتشر کند.27
سلامی ایشینداغ که یک ماسون ارشد ترک میباشد مینویسد:
بر مبنای ماسونری، برای رهایی بشریت از اصول اخلاقی مبتنی بر منابع مذهبی لازم است اصول اخلاقی را برپا کرد که مبتنی بر دوست داشتن غیرنسبی انسان باشد. ماسونری با توجه به اصول اخلاقی کهن خود تمایلات اندام انسان، نیازها و ارضاهای آن، قوانین زندگی اجتماعی و سازماندهی آنها، وجدان، آزادی اندیشه و بیان و بالاخره همه آنچه به ایجاد یک زندگی طبیعی و سرشتی کمک میکند را مورد توجه قرار داده است. به این سبب هدف آن برپایی و تقویت اخلاقیات انسانی در همه جوامع میباشد.28
مقصود این ماسون ارشد از «نجات بشریت از اصول اخلاقی مبتنی بر منابع مذهبی» بیگانهسازی همه انسانها از مذهب است. ایشینداغ در تشریح این هدف و اصول آن جهت محقق ساختن تمدن پیشرفته چنین مینویسد:
اصول مثبت ماسونری برای تحقق یک تمدن پیشرفته لازم و ضروریاند و چنین میباشند:
ـ پذیرش اینکه خدای غیرمجسم (معمار بزرگ کائنات) خود سیر تکاملی دارد.
ـ انکار ایمان به وحی، عرفان و عقاید توخالی
ـ برتری اومانیسم عقلانی و کار و تلاش
اولین مورد از موارد بالا مستلزم انکار وجود خداوند است. ماده دوم منکر وحی الهی و تعالیم مذهبی میباشد. (ایشینداغ این عقاید را توخالی میداند) و ماده سوم به تمجید از اومانیسم و تصور کلی آن از کار میپردازد (همانطور که در کمونیسم وجود دارد.)
اگر به میزان تحقق این مفاهیم در جهان امروز توجه کنیم، میتوانیم به نفوذ فراماسونری پی ببریم. نکته مهم دیگری نیز وجود دارد که باید به آن توجه کرد. فراماسونری چگونه به مأموریت خود علیه مذهب عمل کرده است؟ با نظر به نوشتههای ماسونی در مییابیم که هدف آنان نابودی مذهب است؛ به خصوص در سطح عامه مردم و به کمک تبلیغات انبوه. ایشینداغ در بخشی از کتاب خود این موضوع را کاملاً روشن میکند:
... حتی رژیمهای سرکوبگر افراطی نیز در تلاش خود برای نابودسازی نهاد مذهب ناموفق بودهاند. در واقع افراط در روشهای تند سیاسی، در تلاش خود برای روشن کردن جامعه و نجات آن از عقاید توخالی و تعصبآمیز مذهبی، عکسالعمل معکوس ایجاد نمود. مکانهای مذهبی امروزه شلوغتر از گذشته است و عقاید و تعصباتی که سعی میشد ممنوع شود طرفداران بیشتری یافته است. در سخنرانی دیگری اشاره کردیم که در چنین مواردی که با قلب و احساسات مردم ارتباط دارد، تحریم و زور اثری ندارد. تنها راه انتقال مردم از تاریکی به روشنایی، دانش مثبت و اصول عقلی و منطقی است. اگر مردم از این راه تحصیل علم کنند به جوانب اومانیستی و مثبت مذهب احترام میگذارند و در آن حال خود را در برابر عقاید عبث و تعصبآمیزش حفظ کنند.29
تحلیل دقیق این بخش بسیار اهمیت دارد. ایشینداغ میگوید سرکوبی مذهب باعث تحریک بیشتر مردم و تقویت مذهب میشود. بنابراین فکر میکند برای جلوگیری از تقویت مذهب باید آن را در سطح روشنفکران نابود ساخت. مقصود از «دانش مثبت و اصول عقلی و منطقی»واقعاً دانش و عقل و منطق نیست. منظور او چیزی نیست جز فلسفه اومانیستی و ماتریالیستی که در پس این عبارات و واژهها پنهان است؛ درست مانند داروینیسم.
ایشینداغ ادعا میکند با انتشار این عقاید در جامعه، تنها جوانب اومانیستی در خور احترام میشوند یعنی تنها بخشی از مذهب باقی میماند که به تأیید فلسفه اومانیستی رسیده باشد. به عبارت دیگر آنها در پی انکار حقایق پایهای هستند که شالوده مذهب توحیدی را به وجود آوردهاند (وی آنها را عقاید پوچ مینامد). این حقایق اصولی چون آفرینش انسان توسط خداوند و مسئولیت بشر در مقابل او را در بر میگیرد.
به طور خلاصه باید گفت ماسونها نابودی عناصری از ایمان را هدف گرفتهاند که ماهیت مذهب را تشکیل میدهند و با این روش در پی تنزل نقش مذهب به عنصری فرهنگی هستند که تنها به بیان عقیده درباره سؤالات عمومی اخلاق میپردازد. راه تحقق این امر نیز، به عقیده ماسونها، تحمیل الحاد در ظاهر مبدل علم و عقل به جامعه است. سرانجام هدفشان بیرون راندن مذهب از جایگاه آن حتی به صورت عنصری فرهنگی و ایجاد دنیایی کاملاً سکولار میباشد.
ایشینداغ در مجلهای به نام ماسون، در مقالهای با عنوان «دانش مثبت، موانع ذهن و ماسونری» میگوید: به همین دلایل میخواهم بگویم که مهمترین وظیفه اومانیستی و ماسونی همه ما این است که از علم و عقل فاصله نگیریم، که تأیید کنم براساس تکامل، این بهترین و تنها راه راوج عقاید ما در میان مردم و تعلیم دانش مثبت به آنهاست. سخنان ارنست رنن30بسیار مهم است: «اگر مردم به کمک علم مثبت و عقل تعلیم داده شوند و روشنفکر شوند، عقاید پوچ مذهب خود به خود از بین میروند.» سخنان لیسنگ31 نیز این عقیده را تأیید میکند: «اگر انسانها به وسیلة دانش مثبت و عقل تعلیم داده شوند و روشنفکر شوند، روزی میرسد که دیگر نیازی به مذهب وجود نخواهد داشت.»32
در یک مجله ماسونی به نام آینه این هدف «معبد اندیشهها» نامیده شده است:
ماسونهای جدید هدف ماسونهای قدیم را از ساخت یک معبد فیزیکی به ساخت «معبد اندیشهها» تغییر دادهاند. ساخت این معبد زمانی امکانپذیر است که اصول و موازین ماسونی برقرار شوند و مردمی که به این روش عاقل شدهاند روی زمین افزایش یابند.33
ماسونها جهت پیشبرد این هدف در بسیاری از کشورهای جهان سخت فعالیت کردهاند. سازمان ماسونی در دانشگاهها، مؤسسات آموزشی، رسانهها و دنیای هنر و اندیشه دارای نفوذ و قدرت میباشد و هیچگاه در جهت انتشار فلسفه اومانیستی خود در جامعه و بیاعتبار ساختن حقایق ایمان مذهبی دست از تلاش نمیکشد. خواهیم دید که نظریه تکامل از وسایل عمده تبلیغات است. به علاوه مقصود آنها ساختن جامعهای است که حتی نام خداوند نیز در آن برده نشود و تنها لذایذ انسان، امیال و جاهطلبی دنیایی فراهم شود. در چنین جوی دیگر جایی برای ترس از خداوند و عشق به او،عمل به رضای او،عبادت و فکر به جهان آینده باقی نمیماند. امروزه این پیام بارها و بارها در فیلمها، کارتونها و رمانها تکرار میشود.
در این تشکیلات فریبآمیز, ماسونها همیشه نقش رهبر را بازی میکنند. اما گروهها و افراد بسیار دیگری نیز وجود دارند که به همین کار مشغولند. ماسونها آنان را به عنوان «ماسونهای افتخاری» میپذیرند و از متحدان خود به شمار میآورند، زیرا همگی فلسفه مشترکی دارند. سلامی ایشینداغ مینویسد:
در دنیای خارج انسانهای خردمندی وجود دارند که با آنکه ماسون نیستند از ایدئولوژی ماسونی حمایت میکنند. چون این طرز تفکر کلاً ایدئولوژی انسانها و بشریت است.34
این جنگ پایدار علیه مذهب بر دو استدلال یا توجیه اصلی استوار است: فلسفه مادهگرا (ماتریالیستی) و نظریه تکامل داروین.
در دو فصل آینده به بررسی این دو توجیه، مبدأ آنها و ارتباطشان با فراماسونری خواهیم پرداخت. سپس قادر خواهیم بود پشت پرده این اندیشهها را که از قرن نوزدهم تا کنون دنیا را تحت تأثیر قرار دادهاند به صورت روشنتر درک کنیم.
پی نوشت ها:
1.Encarta World English Dictionary, 1999 Microsoft Corporation.
2.Lamont, The Philosophy of Humanism, 1977, p. 116.
3.http://www.jjnet.com/archives/documents/humanist.htm.
4. سوره انسان(76)، آیات40-36.
5.Anthony Flew
6.Henry Margenau, Roy Abraham Vargesse, Cosmos, Open Court Publishing, 1992, p. 241
7.A. I. Oparin
8.J. B. S. Haldane
9.Patrick Glynn, God: The Evidence, The Reconciliation of Faith and Reason in a Postsecular World, Prima Publishing, California, 1997, p. 61
10.The Beatles
11.http://www.garymcleod.org/2/johnd/humanist.htm
12.سوره نحل(16)، آیات24-22.
13.Malachi Martin, The Keys of This Blood: The Struggle for World Dominion Between Pope John Paul II, Mikhail Gorbachev, and the Capitalist West, New York, Simon & Schuster, 1990, pp. 519-520.
14.Malachi Martin, The Keys of This Blood, p. 520.
15.Malachi Martin, The Keys of This Blood, pp. 521-522.
16.Dr.Selami Isindag, Sezerman Kardes V, Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul1977, p. 73.
17.Dr. Selami Isindag, Sezerman Kardes VI, Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul1977, p. 79.
18.Mimar Sinan, 1989, No. 72, p. 45.
19.Pico della Mirandola.
20.Selamet Mahfilinde Uc Konferans (Three Confrences in Safety Society), p. 51.
21.J. D. Buck, Mystic Masonry, Kessinger Publishing Company, September 1990, p. 216.
22.Franz Simecek, Turkiye Fikir ve Kultur Dernegi E. ve K. S. R. Sonuncu ve 33. Derecesi Turkiye Yuksek Surasi, 24. Konferans, (Turkish Society of Idea and Culture, 33rd degree, Turkey Supreme Meeting, 24th conference), Istanbul, 1973, p. 46.
23.http://www.mason.org.tr/uzerine.html.
24.Dr. Selami Isindag, Ucuncu Derece Rituelinin Incelenmesi (The Examination of the Third Degree Ritual), Mason Dernegi (Masonic Society) Publications: 4, Istanbul, 1978, p. 15.
25.Milovan Djilas, The New Class.
26.سوره فرقان(25)، آیات73-63.
27.Moiz Berker, “Gercek Masonluk” (Real Freemasonry), Mimar Sinan, 1990, No. 77, p. 23.
28.Dr. Selami Isindag, Sezerman Kardes IV, Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul1977, p. 62.
29.Dr. Selami Isindag, Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul 1977, pp. 145-146.
30.Ernest renan.
31.Lessing .
32.Dr. Selami Isindag, “Olumlu Bilim-Aklin Engelleri ve Masonluk” (Positive Science-The Obstacles of Mind and Freemasonry), Mason Dergisi, year 24, No. 25-26 (December 76-March 77).
33.Ibrahim Baytekin, Ayna (Mirror), Ocak 1999, No: 19, p.4.
34.Dr. Selami Isindag, Masonluk Ustune (On Freemasonry), Masonluktan Esinlenmeler (Inspirations from Freemasonry), Istanbul1977, p. 32.
ماهنامه موعود شماره 63
کلمات کلیدی :