بخش اول:1- تاریخچه قبالا
در تعریف واژه "قبالا"- پی نوشت1- آورده اند که ازواژه عبری "قَبِل" (با فتحه حرف اول و کسره ی حرف دوم وسکون حرف آخر) به معنی قبول کردن،سرسپردن ودل سپردن است ومجموعه تعالیم باطنی را دربر میگیرد که ما را به سنت عرفان یهودی ارجاع میدهد. این کلمه تا قرن دوازدهم میلادی اهمیت چندانی پیدا نکرد، اما پیش ازآن، جریانات عرفانی ای دردرون یهودیت وجود داشت که میتوان آنها رانیز جریانات "قباله ای" خواند. چرا که حوی اصول اساسی ومرامی اند که نتیجتا همان مکتب قباله شد.از اینرودرادبیات عرفانی یهود، بین آثار عرفانی ای که پیش یاپس از قرن دوازدهم نوشته شده اند، هیچ فرقی نیست. بنابراین برای اینکه بتوانیم سیر پیدایش قبالا را بررسی کنیم، ناچاریم با استناد به منابع مکتوب به جای مانده ازتاریخ قوم یهود درسالهای پیش از قرن دوازدهم به دورانی برگردیم که بنی اسرائیل از مصر مهاجرت کردند.
"سفرخروج" عنوان دومین کتاب تورات میباشد. دراین کتاب به تشریح نحوه خروج بنی اسرائیل ازمصرتحت حمایت حضرت موسی (ع) ورهایی آنان از ظلم وستم فرعون پرداخته شده است:
" فرعون بنی اسرائیل راوادار به بردگی نموده بود وبه آزادی آنها رضایت نمیداد اما با مشاهده معجزات الهی به دست موسی(ع) وبلایایی که برسرقومش نازل میشد، اندک اندک تغیر رفتار داد. به این ترتیب بنی اسرائیل شبی گرد هم جمع شدند وازمصر مهاجرت کردند. سپس فرعون به آنها حمله کرد اما خداوند بوسیله معجزات دیگری ازطریق موسی(ع) آنها را حفظ کرد."
اما شرح قرآن درباره مهاجرت یهودیان از مصر پذیرفته میباشد. چرا که متن تورات پس از وحی به موسی(ع) دچار تحریف شد. مهمترین استناد براین مدعا تناقضات بسیاری است که در پنج کتاب تورات: سفر پیدایش، سفرخروج، سفر لاویان، سفراعداد وسفر تثنیه وجود دارد. کتاب سفر تثنیه با شرح مرگ وتدفین حضرت موسی(ع) پایان می یابد واین گواه مسلمی است براینکه بخش مذکور پس ازمرگ آن حضرت به کتاب اضافه شده است. نام "اسرائیل" و "پسر اسرائیل" اولین باربه فرزندان حضرت یعقوب(ع) - نوه حضرت ابراهیم(ع) - اطلاق گردید وبعدها به همه یهودیان تعمیم داده شد. بنی اسرائیل(یهودیان) ازایمان توحیدی که ازاجداد خویش: ابراهیم، اسحاق ویعقوب(ع) به ارث برده بودند، حفاظت میکردند. آنها با حضرت یوسف(ع) به مصررفتند وبااینکه در میان مصریان بت پرست می زیستند، مدت های مدید ازایمان خویش محافظت نمودند. از داستانهای قرآن چنین برمی آید که آنان درزمانی که موسی(ع) برآنها ظهور کرد مؤمن به خدای واحد بودند. بهترین تفسیری که میتوان کرد این است که بنی اسرائیل با وجودآنکه به ایمان توحیدی خود بسیاروابسته بودند، تحت تأثیر مردم کافری که در میان آنها زندگی میکردند قرار گرفتند وشروع به تقلید ازآنها وجایگزین ساختن مذهب وحیانی خود با بت پرستی اقوام بیگانه نمودند.
با نگاه به اسناد تاریخی پی میبریم که قوم کافر تأثیر گذار بربنی اسرائیل، متعلق به مصر باستان بود. گواه مهم ما بر این نتیجه گیری و نکته حائزاهمیت این است که گوساله طلایی که بنی اسرائیل درزمان غیبت موسی(ع) عبادت کردند، درحقیقت نسخه عینی از "هاثر" و "آفیس" - پی نوشت 2 و3 - ، بت های مصریان بود. "ریچارد رایفد"، نویسنده مسیحی کتاب "زمان طولانی زیرآفتاب" درکتاب خود می نویسد:
"هاثر وآفیس، خدایان گاو نروماده، نمادخورشید پرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله ازتاریخ طولانی خورشید پرستی مصر می باشد. گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملا اثبات شده ی این موضوع است که ضیافت ذکرشده به خورشید پرستی مربوط بوده است." -4-
نفوذ بت پرستی مصربه بنی اسرائیل درمراحل متفاوتی روی داد.
درنتیجه رویارویی با مردم کافر، طولی نکشید که میل به عقاید رافضی ظاهرگشت وهمان طورکه درآیه ی بالا بیان شد،آنچه آنها به پیامبرخود گفتند:
"ای موسی! همچنانکه آنها خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن. تا ما خدا را آشکارا به چشم خود نبینیم حرف های تورا باور نمیکنیم." -5- آشکار میکند که به پرستش موجودی مادی که قابل دیدن باشد گرایش داشتند. درست همانند آنچه مصریان می پرستیدند. گرایش بنی اسرائیل به بت پرستی مصر باستان بسیار بااهمیت است وبینش خاصی را درارتباط با تحریف متن تورات ومبادی قبالا برای ما فراهم می آورد. زمانی که به دقت به این دوموضوع توجه می کنیم، خواهیم دید که در سرمنشأ بت پرستی مصر باستان، فلسفه مادی گرا و ماتریالیستی وجود دارد.
پی نوشتها
1) Qabala- kabala- kabbalah
2) Hathor
3) Aphis
4) Richard Rives, Too Long in the Sun, Partakers Pub, 1996,pp. 31-130
5) سوره بقره/آیه55