در آستانه دور دوم سفرهای استانی خیلی جالب است که مخالفان سیاسی دولت به جای همسو شدن با مردم و مقام معظم رهبری در حمایت از این حرکت کمنظیر، به تکاپو افتادهاند که ارزش این کار خوب آقای رئیسجمهور را با کارهای خودشان مقایسه و بنا به مبانی نادرست خود چنین وانمود کنند که رئیسجمهور این بار برای جمع کردن رأی به استانها میرود.
برای کسانی که با آدمهای خوب نشست و برخاست ندارند باور کردن بعضی از چیزها خیلی سخت است. اگر کسی با شهید باکری از نزدیک آشنا نباشد و جهانبینیاش نسبت به زندگی کاملا با جهانبینی اسلامی متفاوت باشد، گمان میکند او در آن موقع که نه از درجه خبری بود و نه از حقوق و مزایایی که این روزها باب شدهاست، به خاطر رسیدن به مسائل دنیوی خودش بود که خود را به آب و آتش زد و در نهایت مثل پروانه سوخت.
برای کسانی که از نزدیک با طرز تفکر و حیات خصوصی شهید آوینی آشنایی ندارند گمان میکنند او به خاطر پدرکشتگی بود که میخواست دیدگاههای فلسفی و فرهنگی آقای خاتمی را در دوران وزارت فرهنگ و ارشادیش به بوته نقد بکشد.
نمیدانم چرا بعضیها نمیخواهند قبول کنند که در این مملکت الحمدلله آدمهای زیادی هستند که میخواهند فقط به خاطر خدا کار کنند، به خاطر خلق خدا. البته خیلی سخت است و از هر کسی برنمیآید، ولی کسانی در این مملکت بوده و هستند که از همه حق و حقوق و آسایش خود میگذرند تا مردم کشورشان در آسایش و خوشبختی زندگی کنند.
دکتر احمدینژاد در گفتار و عمل خود ثابت کرده است که اهل ثروت اندوزی و بده بستانهای سیاسی نیست و محور کاریش خدمت به مردم و صیانت از نظام جمهوری اسلامی است.
اگر دکتر احمدینژاد هدفش رأی جمع کردن بود هیچ وقت زیر بار مسأله سهمیه بندی بنزین نمیرفت، از خزانه بیتالمال مایه میگذاشت تا سطحینگرها صدایشان درنیاید. او مثل بعضیها نیست که به خاطر رأی اشک بریزد! او وارد این محدوده ممنوعه شده است تا از نیازمندان دستگیری کند و: دولت آن است که بیخون دل آید به دست!...
او خود بارها اعلام کرده است که کاری نکرده است که مردم برای او رأی بدهند، بلکه به وظیفه خود عمل نموده و به عنوان وظیفه بوده که خودش را به معرض انتخاب مردم بگذارد.