ارسال شده توسط امیـــــــــــر مرشدی در 89/4/22:: 1:41 صبح
ابتدا، نمایی از جاییکه معلوم نیست کجاست، اما هر جا هست ایران است. یک موسیقی تلفیقی که بیشتر به موسیقی سنتی شباهت دارد، با ریتم ملایمی آغاز می شود. روی بند رختی، چند روسری پهن است. چیزی شبیه یک هاله نور به رنگ آبی در قاب تصویر این سو و آن سو می رود.
آهسته سر و کله چند جوان پیدا می شود. یکی دختری است با روسری، اما آستین کوتاه که دارد رخت پهن می کند؛ دیگری پسری جوان که سرگرم کار است؛ باد می زند و موهای دختری از پشت روسری ریخته اند بیرون و تکان می خورند، روسری ها هم همینطور. پسر جوان حواسش به روسریهاست. ضرب موسیقی بیشتر می شود، اما همچنان آرام است. از این جا یک دختر افغانی جوان هم توی تصویر دیده می شود. بعد از او دخترهای جوان دیگری هم می آیند. همه روسری دارند، اما «یک جورهایی» به دوربین نگاه می کنند. نماها بستهتر می شود روی صورت دخترها. یکیشان رژ لب را برمی دارد و آرایش ملایمی می کند. کنار پنجره ایستاده. پنجره باز می شود و همان نورهای آبیرنگ پراکنده در تصویر می روند و روی لوگوی شبکه، آرام می نشینند. ریتم موسیقی عوض می شود، اما همچنان شرقی است. «فارسیوان، همیشه آشنا»
این یکی از تیزرهای تبلیغاتی شبکه فارسیوان است. همهچیز نشان می دهد که قرار نیست این شبکه، حرف نامتعارفی بزند. فقط کمی متفاوت است و رنگ و لعاب جوانی دارد. داستان فارسیوان از این جا شروع می شود، اما جور دیگری ادامه پیدا می کند. حالا در این شبکه آن چه موج می زند نماها و تصاویری است که بیشتر حول و حوش روابط جنسی می چرخد. نکته ظریف اینجاست که فارسیوان، جوینده این تصاویر را تشنه از لب آب باز می گرداند تا بار دیگر به امید تکرار همان ها پای گیرنده بنشیند. اما این شبکه این روزها بیشتر چه چیزی نشان مخاطبانش می دهد؟ این گزارش تلاشی است برای پاسخ به این سئوال...
با سریالی شروع می کنیم که اگر چه پخشش در فارسیوان تمام شده، اما حرفش هنوز بین خیلی ها هست و می تواند بهعنوان تیپ کارهای موردعلاقه این شبکه مورد توجه قرار بگیرد؛ «ویکتوریا» اگرچه یک زن کلمبیایی است، اما انگار جوری انتخاب شده که بیشباهت به زنان ایرانی نباشد. در قسمت های اول، او را زنی وفادار می بینیم که حواسش به زندگیاش هست. از فرزندانش بهخوبی مراقبت می کند و همسرش را دوست دارد. اما درست وقتی که همهچیز خوب پیش می رود، او متوجه می شود که شوهرش با زنی دیگر رابطه دارد. ویکتوریا که سن و سالی هم دارد، مقابله به مثل می کند و با مرد دیگری دوست می شود. البته داستان فیلم تأکید دارد که قصد ویکتوریا مقابله به مثل نیست و او فقط دارد به عشقش می رسد، همین! این داستان البته ماجراهای دیگری هم دارد؛ دختر بزرگ ویکتوریا پس از رابطه با دوست پسرش باردار میشود و دختر کوچک او هم مورد تجاوز مردی قرار میگیرد. پسر ویکتوریا هم از غافله عقب نمیماند و بعد از آشنایی با دوست مادرش، با او رابطه برقرار میکند. فرزندان ویکتوریا رابطه نامشروع را مانند نوشیدن چای در یک شب سرد زمستانی میدانند و این همه ماجرا نیست...
همسایه ها
همسایه ها عنوان یکی دیگر از پرآوازهترین مجموعه های فارسیوان است. اصل داستان کمی پیچیده و ترکیبی از زندگی چند زن و مرد است که هر کدام هم زمان معشوقه یکی دیگر است و می خواهد با دیگری ازدواج کند. شخصیت اصلی داستان وقتی می خواهد با زنی که تصادفی با او آشنا شده ازدواج کند، متوجه می شود که او با رییسش رابطه دارد. این آقای رییس همزمان معشوقه دیگری دارد که رابطهاش به هم می خورد و راننده تاکسی که قهرمان داستان باشد او را سوار می کند و نتیجهاش می شود رابطه این دو نفر. اساس این داستان بر رابطه های نامشروع و خیانت به همسر است و هر لحظه ممکن است کسی از راه برسد و داستانی دیگر و عشقی دیگر...
همسر من بینظیره
این یکی، داستان زنی است که با مردی کودن و بیکار ازدواج کرده. او از این ازدواج پشیمان است. تصمیم می گیرد برای این که خودش را مثل یک شاهزاده و آدم موفق نشان دهد، کاری کند که شوهرش موفق شود. در نتیجه هر کاری برای موفقیت همسرش میکند. او حتی به پای دیگران میافتد و التماس میکند که همسرش را استخدام کنند. سایت فارسیوان در توضیح این سریال نوشته: «او از تمام جذابیت ها و قابلیتهایش استفاده میکند تا اینکه موفق میشود برای شوهرش شغلی دست و پا کند.» و دقیقا از تمام جذابیتهایش هم استفاده می کند! نام این مجموعه اگرچه نشان می دهد که فردی همسرش را دوست دارد و او را بینظیر می داند، اما در پس داستان، چیزی جز رابطه قبل از ازدواج و خیانت زن و شوهر به هم وجود ندارد.
دارما و گریگ
دارما دختری است که بیننده بعد ها متوجه می شود فرزند یک رابطه نامشروع است. او مربی یوگا و همیشه شاد و سرخوش است. دارما با گریگ که روحیه کاملا متفاوت دارد، ازدواج می کند. او یک وکیل است و بر عکس دارما آرام بهنظر می رسد. اختلاف نظر این زن و شوهر مبنای اتفاق های داستان است. مثلا این که دارما معتقد است انسان باید به غریزههای طبیعیاش اعتماد کند و راههای لذت بردن از زندگی روزمره را بیابد. نتیجهاش این است که هر جا که دوست داشت و هرطور که غریزه طبیعیاش خواست، رفتار می کند. مثلا در یکی از قسمت ها وقتی زن و شوهر همسایه برای مهمانی به خانه آنها آمدهاند، او در تمام طول مهمانی، شوخی های معناداری با مرد همسایه می کند. در این سریال، آن چه بیش از هر چیز تبلیغ می شود، رفتارهای جنسی زننده است.
سفری دیگر
بعد از پایان ویکتوریا، پخش سریال «سفری دیگر» به جای این مجموعه شروع شده و البته الان قسمت های پایانی آن در حال پخش هستند. داستان این یکی، جالبتر است. یک زن و مرد که با هم رابطه نامشروع هم دارند، برای ثروت رییس مرد که 70 سالی سن دارد، نقشه می کشند. بهاین ترتیب زن جوان به پیرمرد نزدیک می شود و با او ازدواج می کند. او پس از این ازدواج، همچنان با دوست پسرش رابطه دارد و هر شب کمی سم در غذای پیرمرد می ریزد تا بالاخره او می میرد و آنها صاحب ثروتش می شوند. اما شخص سومی که یک کارگر است وارد زندگی این زن و مرد می شود. داستان طوری پیش می رود که قرار می شود این کارگر با آنها زندگی کند. اینبار زن به جای دوست پسر قدیمی، رابطه با این کارگر تازه وارد را ترجیح می دهد و با عشوهگری سعی می کند به او نزدیک شود. جالبتر خواهد شد اگر بدانید کارگر جدید کسی نیست جز همان پیرمردی که به زور سم کشته شد. حالا روح او در بدن این کارگر آمده و... بهاین ترتیب، تناسخ را هم به آموزه های فارسیوان اضافه کنید، لطفا!
و چند حرف دیگر
البته نمی شود داوری جزمی کرد و قاطعانه گفت هر چه در فارسیوان نشان داده می شود شبیه همین مجموعههاست. این شبکه، نمایش های غیراخلاقیاش را پشت مجموعههایی پربیننده و معروف مانند «فرار از زندان» و«24» پنهان می کند. حتی برای کودکان، هم سریالی جداگانه نمایش می دهد. بهتازگی هم لابهلای سریالها، کلیپهایی از خوانندگان جوان ایرانی پخش می کند. آنچه تاکنون از فارسیوان دیدهایم، قطعا همه ظرفیت این شبکه نیست. آنها هنوز خودشان را وارد حوزه هایی مثل مجموعهسازی و پخش برنامه های زنده نکردهاند. هیچ بعید نیست که در آینده ای نزدیک، فارسیوان برنامه زنده هم بگذارد که در آن صورت، حتما مخاطب بیشتری خواهد داشت. آنچه فارسیوان نشان می دهد شاید در فرهنگ غرب، طبیعی و پذیرفته شده باشد. حتما، ایرانی ها هم درباره این مسائل حرفهایی شنیده اند و اطلاعاتی دارند. اما نکته، اینجاست که تاکنون این مسائل تا این اندازه هدفمند، دنبالهدار و در دسترس، در اختیار جامعه ایرانی نبوده است. آیا کسی صدای زنگ خطر را می شنود؟!
کلمات کلیدی :