حجتالاسلام غلامحسین محسنی اژهای وزیر اطلاعات، هفتهی گذشته سخنرانی مهمی پیرامون رخدادها و حواشی انتخابات در جمع مدیران و مسئولان هیأت های رزمندگان اسلام ایراد کرد.
به گزارش رجانیوز، اژهای در سخنان خود ضمن اشاره به جریانهای سیاسی متعدد داخلی و خارجی که هدف حذف احمدینژاد را دنبال میکردند، خبر داد: برخی افراد در ستاد موسوی و کروبی بیش از 100 بار با سفارتخانهها به ویژه انگلیس تماس داشتند.
متن این سخنرانی مهم در ادامه آمده است:
یکی از تقاضاهایی که در ذهن بوده و هست این می باشد که می گوییم هادیان اصلی که نجات بخش هستند، کشتیان نجاتی هستند که در گردبادها و جایی که فتنه است و جایی که حق و باطل در هم می آمیزد و جایی که تشخیص برای نخبگان سخت می شود، این کشتی نجات است که می تواند ما را نجات دهد و به ساحل امن برساند، هر کس در این کشتی نشست، موفق می شود و نجات پیدا می کند و هر کسی که فاصله گرفت و بر کشتی نوح سوار نشد هر کجا ولو قله انتخاب کند، ایمنی ندارد و غرق می شود، هر کس بر اینان پیشی بگیرد یا عقب بماند، جا مانده است، هر کس همراه شود، موفق است، هم به دلیل لفظی، هم به دلیل عقل و هم به دلیل تجربه.
به طور وضوح دریافته ایم هر گاه ما حامی و مطیع ولی فقیه بوده ایم، هر جهتی که ولی فقیه تعیین کرده حرکت کنیم، هم خودمان هم کشورمان موفق بوده و هیچ یک از دسیسهها و فتنهها مؤثر و موفق نبوده است، هر جا که حرکت کند شده و تفسیر کردهایم، هم خودمان هم کشورمان ضرر کرده ایم و به اندازه ای که ما کوتاه آمده ایم، آنان پیشرفت کردهاند، پس باید پشتیبان ولایت فقیه باشیم تا کشورمان مصون بماند.
حدود یک سال پیش یا کمتر نگاه بیرون به کشور ما چگونه بود؟ برای اولین بار بعضی از مقامات غرب اعتراف و اذهان کردند جمهوری اسلامی ایران بزرگترین قدرت منطقه است.
برای اولین بار اذعان کردند چند قدرت جهانی در حال ظهور است که ایران از جمله آنهاست برای اولین بار مقامات غرب ما با صراحت تمام تعبیر به جمهوری اسلامی ایران می کنند، در گذشته این تعبیر (جمهوری اسلامی) به کار نمیبرند، برای اولین بار بعد از کشمکشهای فراوان و تهدیدهای نظامی- محاصره اقتصادی- تهدید به انزوا کشاندن سیاسی اعلام کردند ما حق می دهیم به جمهوری اسلامی که دارای فناوری هستهای صلح آمیز باشد، برای اولین بار امریکا پس از شکستهای پی در پی از جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد راهی جز مذاکره با جمهوری اسلامی باقی نمانده و امریکا حاضر است بدون هیچ شرطی مذاکره کند، برای اولین بار، بسیاری از مقامات دول غربی و امریکا اعلام کردند ما با جمهوری اسلامی با رعایت احترام متقابل و با حفظ منافع مشترک در حل مسائل منطقه ای حتی بعضی از مسائل جهان و بین المللی با ایران همکاری و مشکلات را رفع کنیم.
این عزت، اقتدار و قدرت جمهوری اسلامی ایران بعد از 30 سال مبارزه با وحدت کلمه و اتکاء و پیروی از ولی فقیه به دست آمده است.
آِیا این به معنای این است که حق را پذیرفتهاند؟ این به معنای آن است که در مقابل قدرت و منطق جمهوری اسلامی ایران استیصال پیدا کرده اند. آیا بعد از استیصال دست از شیطنت برای براندازی برداشتهاند، نه، بلکه به عکس، به لحاظ پیروزی جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف و توانمندی ایران در زمینههای گوناگون، خشم و کینه آنان مضاعف شده است.
خشم اسرائیل و امریکا در این دوره به گونهای است که در گذشته نبوده، چون که می دانند امروز نمی توانند ضربه بزنند.
نکته دوم؛ غرب اصولاً به این نتیجه رسید که بعد از اقدامات مختلف در دوره های گوناگون از جمله دهه اخیر و سال های اخیر و شکست هایی که در عراق، افغانستان و... خورده و متحمل شد، به هیچ وجه از طریق نظامی امکان موفقیت در ایران ندارد، محاصره اقتصادی هم که جواب نداد، به این نتیجه روشن رسیدند که ما باید از طریق نفوذ و تأثیرگذاری از طریق اقدامات نرم با جمهوری اسلامی ایران مقابله کنیم و از درون تهی کنیم و یک پوسته ای بیشتر باقی نماند، اگر این گونه شد و استحاله شد و در جهت منافع ما قرار گرفت، به همین اسم باقی می ماند اما اگر دیدیم همان اسم هم برای ما مضر است، با یک اقدام کوچک این اسم از بین میرود.
در جاهایی که دیدند، گلوگاه و مؤثر است، با افرادی که می توانستند به آنها نزدیک شوند، به طرق مختلف نزدیک شدند تا بتوانند اهداف خود را دنبال کنند، مسئله ای که برای آنها قابل توجه بود، این بود که برای پیشبرد برنامه نرم خودشان در مقاطع انتخابات وارد شوند و خواستند از این برهه بیشترین استفاده در راستای پیاده و به جلو بردن برنامهاشان استفاده کنند.
بحث اینکه چه کسانی برای انتخابات نامزد شوند، چند دسته در داخل و خارج به شدت مخالف با حضور احمدینژاد بودند و به خصوص مخالف سر سخت اینکه احمدینژاد مجدداً رئیسجمهور شود، شاید از سر سختترین آنان رژیم صهیونیستی بود، با توجه به اینکه احساس می کرد احمدینژاد یکی از عوامل مؤثر فشار به صهیونیستها است، مصمم شدند که موفق نشود، حتی اگر لازم شد، ترور کنند، به همین منظور با گروههای مختلفی از جمله منافقین رایزنی کردند، منافقین اظهار کردند حاضر هستیم، اما به این شرط که ما را از لیست گروه های تروریستی خارج کنید، البته با عنوان دیگری نه عنوان منافقین، اقدامات سیاسی و دیپلماتیک لازم صورت گرفت.
اپوزیسیون کشور هم در خارج از کشور بهدنبال همین اهداف بودند که احمدینژاد رأی نیاورد، در داخل کشور هم جریان های مختلف و افراد گوناگون بعضاً از اصولگرایان به دنبال این بودند که احمدینژاد حضور پیدا نکند، به طور مشخص هاشمی از اولویت های درجه یک خود این قرار داد که احمدینژاد، رئیسجمهور نشود، یک صف بسیار طویل و دراز مقابل احمدینژاد تشکیل شد که در این صف با انگیزه های مختلف اما با یک صدا که احمدینژاد رئیسجمهور نشود از جمله گروههای منافقین، بهائیت، توده، نهضت آزادی، مجاهدین انقلاب، مشارکت و... حضور یافتند.
کروبی اولین نفری بود که به صورت رسمی از جانب اصلاحات اعلام موضع کرد ولی از جانب اصلاحات بیشترین مخالفت با کروبی شد، شاید بدترین عبارات تحقیر آمیز و توهین آمیز به کروبی نسبت داده شد.
از طرف مجمع روحانیون مبارز به شدت با کروبی مخالفت شد، به طوری که اختلافات بروز و ظهور کرد، کروبی اعلام کرد که نامزد هستم و شرکت می کنم و مواضع خود تا حدودی اعلام کرد، کروبی گفته بود که از ولایت فقیه عدول نمی کنم، با اصل نظام هستم و از آرمانهای امام(ره) تخطی نخواهم کرد و از قانون اساسی هم تخطی نخواهم کرد و اعلام نمود به هیچ عنوان از خارج کمک نمی گیرم و به خارج متوسل نمیشوم از گروه های تندرو استفاده نمی کنم و همکاری نخواهم داشت و با این صحبت ها و گفته ها وارد شد.
خاتمی هم با اصرار هاشمی، اصلاحات و مشارکت و بعضی دیگر افراد وارد شد، البته اینکه این دعوا زرگری بود یا نه و مسائل دیگر از جمله سؤالاتی بود که مطرح می شد، خاتمی را بهعنوان کسی که میتواند برای احمدینژاد رقیبی باشد، آوردند، کسانی که هیچ سنخیتی با تفکرات و روشهای خاتمی نداشتند اما به دلیل اینکه احساس کردند رقیبی در مقابل احمدینژاد نیست، اطراف خاتمی جمع شدند، همان زمان که خاتمی مطرح بود که بیاید و هنوز اعلام نکرده بود، مطرح بود که میرحسین موسوی می آید، موسوی یک مقدار با تأخیر آمد، یک سئوال پیش می آید که آیا این ساختگی و زد و بند است که خاتمی موج فراهم کند و موسوی سوار این موج شود؟
کسانی که پشت سر موسوی قرار گرفتند و اعلام موضع کردند، نمی دانستند که موضع و اهداف موسوی چیست، به این نتیجه رسیدند که باید پشت سر موسوی قرار گیرند، آیا این فقط یک مسئله انتخاباتی بود و اینکه احمدینژاد رأی نیاورد؟ می توانم بگویم که اینطور نبوده و نیست، این صف طویل و دراز اهدافی دنبال می کرد که جدای از این بود یک وجه مشترک یا وجوه مشترکی بین آنها بود، اگرچه وجوه تمایزی هم داشتند.
جهتی که هر 3 کاندیدا دنبال می کردند، این بود که می گفتند می خواهیم تغییر ایجاد کنیم، موسوی مدعی بود که ما احساس می کنیم که به عقب برگشته ایم، گفتند این دولت به قانون عمل نمی کند و شبیه دوره قاجار شده ایم، شوراها و سازمان مدیریت منحل شده است (تعبیرات به ظاهر سبک و کوچک به کار می برد) متوجه شدیم که مسئله فقط این نیست بلکه عمیق تر از این است، جریانی که پشت سر موسوی قرار گرفت و بعد بی محابا وارد صحنه شد و تمام امکانات خودش در میدان به کار گرفت، به دنبال این بود که جریانی را که در طول 8 سال قبل از این دولت شروع شده بود، ادامه دهد، می خواستند که جمهوری اسلامی ایران از درون تهی کنند.
جریانات مختلفی کنار هم قرار گرفته که خواستار مسائلی جدای از شکست احمدینژاد و پیروزی موسوی بود. در هر صورت کسانی که پشت سر موسوی بودند، بعضی از آنان به طور صد در صد مسائلی غیر از مسائل انتخابات را دنبال می کردند.
بعضی از افرادی که در ستاد موسوی و کروبی بودند، در طول ماههای قبل از انتخابات، با سفارتخانهها بهویژه انگلیس، بیش از صد بار تماس داشتند.
بعضی از کسانی که علیه نظام اقداماتی انجام داده بودند یا خارج از کشور کار می کردند، با چراغ سبزهایی که نشان داده شد، برگشتند و در ستاد این افراد فعالیت می کردند.
عواملی که سرویسها داشتند، فعال کردند، فردی بهنام "رضا.ر.ف" از جمله این عوامل بودند و بهعنوان فرد رسانهای وارد شد و به نهاد ریاست جمهوری نزدیک و کارش را انجام می داد و به تعبیر خودش کارش هم گرفته بود.
این مسائل است به دست همدیگر دادند و فضایی به وجود آورد که یکسری اتفاقات افتاد، کروبی در این فضا از اصولی که برای خودش تعیین کرده بود، عدول کرد، در این مقطع، تذکرات گوناگونی داده شد که مواظب و مراقب اعمال و رفتار خود باشند اما متأسفانه رعایت نشد و جریاناتی رخ داد که ما را متضرر کرد.
برخی از طرفداران یا وانمود می کردند یا قبول داشتند که موسوی پیروز است، اما بعد از مناظره، نظرسنجیها نشان داد که رأی احمدینژاد افزایش و رأی موسوی نزول کرده است، حتی بعضی از طرفداران و حامیان نزدیک او باور کردند که موسوی حداقل در مرحله اول رأی نمی آورد ولی سعی کردند که خبرهای منفی به موسوی نرسد، به خاطر اینکه در این راه سست نشود و این روند تا زمان انتخابات و اخذ رأی ادامه پیدا کرد.
آنچه که تا قبل از انتخابات اتفاق افتاد، شاید برای افراد قابل توجیه باشد، اما بعد از انتخابات قابل قبول نیست، یکی از صحبت ها این بود که به قانون عمل نمی شود، آیا آنچه که از روز شنبه اتفاق افتاد موافق قانون بود و قانون گریزی و قانون شکنی نبود، بعضی از آنان چقدر بی ادبانه و با جسارت و پر رویی برخورد کردند و مسیر خلاف دنبال کردند. آنان مخالف گفتمان انقلابی و اصول گرایی بودند.
حضور و مشارکت 85 در صدی بیسابقه و کمنظیر است و در هر جایی بر نمیتابد، بعد از این حضور حماسی بود که حرکات غیر قابل قبول و به تعبیری فتنه راه اندازی شد، در فتنه تشخیص حق از باطل سخت است نمی توان دوست را از دشمن تشخیص داد، آنان باید پاسخگوی این اتفاقات باشند، کدام انتخابات دارای چنین آزادی و نشاط و شادمانی بود، این جمهوری اسلامی ایران بود که چنین انتخاباتی برگزار کرد، اما خساراتی که بار آوردند فقط به خیابان و مادیات محدود نشد، خسارتی که به عزت و موقعیت جمهوری اسلامی و به چهره دیپلماتیک ایران وارد کردند، بیشتر از خسارت مادی و خیابانی بود که باید پاسخگو باشند.